موی پیچیده در کنار صورت، زلف پر پیچ و خم بالای پیشانی و جلو سر، برای مثال عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز / شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده (حافظ - ۸۴۲)
موی پیچیده در کنار صورت، زلف پر پیچ و خم بالای پیشانی و جلو سر، برای مِثال عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز / شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده (حافظ - ۸۴۲)
کسب. کنجاره را گویند و آن باقیمانده و ثفل تخمهایی باشد که روغن آن را گرفته باشند. (برهان). ثفل چیزی باشد روغن گرفته. (انجمن آرا) (از آنندراج). کنجاره. (جهانگیری) (صحاح الفرس). کنجار. (صحاح الفرس). آنچه از چیزی بر جای ماند آنگاه که روغن آن بیرون کنند چون کنجد و بادام و کرچک و امثال آن. کنجاله. کنجال. (یادداشت مؤلف). رجوع به کسب شود
کسب. کنجاره را گویند و آن باقیمانده و ثفل تخمهایی باشد که روغن آن را گرفته باشند. (برهان). ثفل چیزی باشد روغن گرفته. (انجمن آرا) (از آنندراج). کنجاره. (جهانگیری) (صحاح الفرس). کنجار. (صحاح الفرس). آنچه از چیزی بر جای ماند آنگاه که روغن آن بیرون کنند چون کنجد و بادام و کرچک و امثال آن. کنجاله. کنجال. (یادداشت مؤلف). رجوع به کسب شود
گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دستۀ گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. (یادداشت مؤلف) ، دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. (یادداشت مؤلف) ، گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرپا شود
گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دستۀ گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. (یادداشت مؤلف) ، دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. (یادداشت مؤلف) ، گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرپا شود
جایی است (به ماوراءالنهر) با کشت و برز بسیار. (حدود العالم). قریه ای است از قرای نسف دارای منبر و بازار و نسبت بدان کسبوی باشد. (یادداشت مؤلف) (از معجم البلدان) : از فعل زشت و سیرت ناخوب همسری با دیو ابوالمظفرخرکنک کسبوی با دیو ابوالمظفر کسبه بحق و داد سیب دو نیم کرده و گوز دو پهلوی. سوزنی. رجوع به کسپه شود
جایی است (به ماوراءالنهر) با کشت و برز بسیار. (حدود العالم). قریه ای است از قرای نسف دارای منبر و بازار و نسبت بدان کسبوی باشد. (یادداشت مؤلف) (از معجم البلدان) : از فعل زشت و سیرت ناخوب همسری با دیو ابوالمظفرخرکنک کسبوی با دیو ابوالمظفر کسبه بحق و داد سیب دو نیم کرده و گوز دو پهلوی. سوزنی. رجوع به کسپه شود