جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کسره

کسره

کسره
پاره ای از چیزی شکسته. ج، کِسَر، کِسر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قطعه ای از شیئی شکسته و منه الکسره من الخبز. ج، کِسَر، کِسرات، کِسَرات. (از اقرب الموارد) ، نوع و هیئت شکستن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کسره

کسره
یک دفعه شکستن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هزیمت. وقعت علیهم الکسره، یعنی هزیمت شدند. ج، کسرات. (از اقرب الموارد) ، حرکت زیر و علامت آن. (از اقرب الموارد). حرکت زیر و کسره. (ناظم الاطباء). حرکت زیر حرف و علامت آن ’’ است
لغت نامه دهخدا