تودۀ چیزی، خرمن، کوت، سرگین چهارپایان یا خاک روبه، زباله، علف های پوسیده و سایر مواد که برای قوت دادن زمین در مزارع می ریزند، بار کود شیمیایی: در کشاورزی کود مصنوعی که از شوره، آمونیاک، آهک، گرد استخوان و برخی مواد دیگر برای زراعت درست می کنند
تودۀ چیزی، خرمن، کوت، سرگین چهارپایان یا خاک روبه، زباله، علف های پوسیده و سایر مواد که برای قوت دادن زمین در مزارع می ریزند، بار کود شیمیایی: در کشاورزی کود مصنوعی که از شوره، آمونیاک، آهک، گرد استخوان و برخی مواد دیگر برای زراعت درست می کنند
قند جراحت، گودال پسوند متصل به واژه به معنای کنده شده مثلاً آبکند، کند و کاو: کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس کند و کوب: کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب، برای مثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴)
قند جراحت، گودال پسوند متصل به واژه به معنای کنده شده مثلاً آبکند، کند و کاو: کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس کند و کوب: کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب، برای مِثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴)
به دست آوردن، حاصل کردن، انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی، شغل، کار، مقابل اختیار، در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند، اکتسابی، برای مثال کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱ - ۹۰)
به دست آوردن، حاصل کردن، انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی، شغل، کار، مقابلِ اختیار، در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند، اکتسابی، برای مِثال کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱ - ۹۰)