جدول جو
جدول جو

معنی کند

کند
قند
جراحت، گودال
پسوند متصل به واژه به معنای کنده شده مثلاً آبکند،
کند و کاو: کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس
کند و کوب: کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب، برای مثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴)
تصویری از کند
تصویر کند
فرهنگ فارسی عمید