جدول جو
جدول جو

معنی کریبه - جستجوی لغت در جدول جو

کریبه
(کَ بَ)
سختی و بلا. ج، کرائب. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کریمه
تصویر کریمه
(دخترانه)
مؤنث کریم، بخشنده، سخاوتمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
نوشته، نوشته ای که بر بالای در یا دیوار عمارت روی سنگ یا کاشی نقش شده باشد، جمع کتائب، دسته ای از لشکر، سواره یا پیاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریبه
تصویر غریبه
ناآشنا، بیگانه، غریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریمه
تصویر کریمه
گرانبها، برای مثال احجار کریمه، شریف، بزرگوار (زن)، هر یک از آیه های قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریچه
تصویر کریچه
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، گریچ، کومه، کازه، برای مثال داشت لقمان یکی کریچۀ تنگ / چون گلوگاه نای و سینۀ چنگ (مرزبان نامه - ۱۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضریبه
تصویر ضریبه
سرشت، خوی، عادت، طبیعت، سجیه، خراج، جزیه، زده شده به شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرینه
تصویر کرینه
زن سرود گوی
فرهنگ لغت هوشیار
کربیه در فارسی پیروان ابوکرب صریر که باور داشت محمد حنیفه زنده است و باید چشم به راه برون آمدن او بود مونث کریب - و - پیتار (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریچه
تصویر کریچه
کریچ: (داشت لقمان یکی کریچه تنگ چون گلو گاه نای و سینه چنگ) (بنقل انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریسه
تصویر کریسه
فریب خدعه مکر: (ایلچی هیبت حسود ترا دید بر اسب عمر و گفتش: تش . {} هر که با دولت تو کرده کرش کرده در گردنش زمانه کرش) (پور بهای جامی)، فروتنی چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریمه
تصویر کریمه
مونث کریم زن باگذشت مونث کریم: زن صاحب کرم زن بخشنده، زن نیک خوی: (وقتی شخصی به کریمه ای تزوج ساخت)، (مرز بان نامه)، نیکو خوب پسندیده: (... مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه)، (اوصاف الاشراف)، هر آیه از آیات قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
خانه کوچک (مطلقا)، خانه کوچکی که از نی و علف سازند مانند اطاقک دهقانان در کنار مزرعه و فالیز: (همه عالم چو باغ و بستانست این کریچت بتر ز زندانست) (سنائی)، تالاری که بر بالای خرمن غله نا کوفته سازند تا باران آنرا ضایع نسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریهه
تصویر کریهه
سختی جنگ، پیتاره، بد آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریبه
تصویر غریبه
زن دور از وطن، مقابل آشنا
فرهنگ لغت هوشیار
خوی، ساو (مالیات)، پاره برف، داغ زخم، زده شده، گزیت سرشت خوی، عایدی ضرابخانه دخل دارالضرب، جزیه گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر کشته شده به شمشیر، عوارضی که برای تسعیر مالیاتی که در یک جا تعیین اما در جای دیگر پرداخته شده باشد برقرار و معمول بود، جمع ضرایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریبه
تصویر زریبه
پهست آغل، بیشه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریبه
تصویر تریبه
استخوان سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
نوشته ای که بر بالای دیوار یا کاشی نقش شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریوه
تصویر کریوه
((کَ وَ یا وِ))
زمین بلند، تپه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
((کَ بِ))
دسته ای از لشگر، سنگ نبشته، جمع کتایب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریجه
تصویر کریجه
((کَ))
کومه، خانه ای که از نی و علف درست کنند، کریز، کریج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریمه
تصویر کریمه
((کَ مِ یا مَ))
زن صاحب کرم، زن نیک خوی، خوب، پسندیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریبه
تصویر غریبه
((غَ بِ))
مؤنث غریب، زن دور از وطن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریبه
تصویر غریبه
بیگانه، اجنبی، ناآشنا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضریبه
تصویر ضریبه
((ضَ بِ یا بَ))
سرشت، خوی، عایدی ضرابخانه، دخل
دارالضرب: جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تریبه
تصویر تریبه
((تَ بَ یا بِ))
استخوان سینه، جناغ، مفرد ترایب (ترائب)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
نبشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
Inscription
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
inscrição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
Inschrift
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
napis
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
надпись
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
напис
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کتیبه
تصویر کتیبه
inscripción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی