قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مرزغن، ستودان
قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد گورِستان، وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَرزَغَن، سُتودان
از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست و وی را روستایی علیحده است و مسجدجامع دارد و اندر وی ادبا و شعرا بسیار بوده اند و بمثل در قدیم کرمینه را بادیه خروک خوانده اند و از بخارا تا کرمینه چهارده فرسنگ است. (تاریخ بخارا ص 12). یاقوت در معجم البلدان و سمعانی در الانساب آن را کرمینیه ضبط نموده و آن را شهری از ماوراءالنهر بین صغد و بخارا واقعدر هیجده فرسنگی شهر اخیر دانسته اند. سمعانی روایت کرده که اعراب پس از ورود به آنجا از بسیاری آب و سبزه و خرمی و صفا آنجا را به ارمنیه تشبیه نموده و گفتند ’کارمنیه’ و بنابراین در زبان مردم آنجا تخفیف یافته کرمینه شد. (حاشیۀ تاریخ بخارا از یادداشت مؤلف). در انیس الطالبین مسافت میان بخارا و کرمینه دوازده فرسنگ ضبط شده است. (انیس الطالبین ص 142). صاحب الفهرست گوید در شرق بخاراست و تا بخارا یازده فرسنگ است. در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه به کرمینه رسیدند در منزل شیخ خسرو که از درویشان ایشان بود نزول فرمودند. (انیس الطالبین ص 99). رجوع به انیس الطالبین، تاریخ بخارا و معجم البلدان شود
از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست و وی را روستایی علیحده است و مسجدجامع دارد و اندر وی ادبا و شعرا بسیار بوده اند و بمثل در قدیم کرمینه را بادیه خروک خوانده اند و از بخارا تا کرمینه چهارده فرسنگ است. (تاریخ بخارا ص 12). یاقوت در معجم البلدان و سمعانی در الانساب آن را کَرمینیه ضبط نموده و آن را شهری از ماوراءالنهر بین صغد و بخارا واقعدر هیجده فرسنگی شهر اخیر دانسته اند. سمعانی روایت کرده که اعراب پس از ورود به آنجا از بسیاری آب و سبزه و خرمی و صفا آنجا را به ارمنیه تشبیه نموده و گفتند ’کارمنیه’ و بنابراین در زبان مردم آنجا تخفیف یافته کرمینه شد. (حاشیۀ تاریخ بخارا از یادداشت مؤلف). در انیس الطالبین مسافت میان بخارا و کرمینه دوازده فرسنگ ضبط شده است. (انیس الطالبین ص 142). صاحب الفهرست گوید در شرق بخاراست و تا بخارا یازده فرسنگ است. در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه به کرمینه رسیدند در منزل شیخ خسرو که از درویشان ایشان بود نزول فرمودند. (انیس الطالبین ص 99). رجوع به انیس الطالبین، تاریخ بخارا و معجم البلدان شود
مکان و مأوای خروسان و آن به منزلۀ آشیانه مرغان دیگر را بود. (آنندراج). جای باش مرغان. (ناظم الاطباء) : که یارب خروسان بیچاره را ز کرتانه ها گشته آواره را. سیدحسن عطار (از آنندراج)
مکان و مأوای خروسان و آن به منزلۀ آشیانه مرغان دیگر را بود. (آنندراج). جای باش مرغان. (ناظم الاطباء) : که یارب خروسان بیچاره را ز کرتانه ها گشته آواره را. سیدحسن عطار (از آنندراج)
عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). دیوپای. کارتنه. کارتنک. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به کارتنه، کارتنک و عنکبوت شود، نسج عنکبوت است. (فهرست مخزن الادویه)
عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). دیوپای. کارتنه. کارتنک. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به کارتنه، کارتنک و عنکبوت شود، نسج عنکبوت است. (فهرست مخزن الادویه)
کریزگاه. کریزجای. جای مخصوص نگاهداری باز در حال تولک کردن. (یادداشت مؤلف) : افریقیه صطبل ستوران بارگیر عموریه کریزگه باز و بازدار. منوچهری. رجوع به کریزگاه شود
کریزگاه. کریزجای. جای مخصوص نگاهداری باز در حال تولک کردن. (یادداشت مؤلف) : افریقیه صطبل ستوران بارگیر عموریه کریزگه باز و بازدار. منوچهری. رجوع به کریزگاه شود
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 48 هزارگزی خاور سنندج و 2 هزارگزی جنوب باختر قادرمز. هوای آن سرد و دارای 240 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وصنایع دستی آنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 48 هزارگزی خاور سنندج و 2 هزارگزی جنوب باختر قادرمز. هوای آن سرد و دارای 240 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وصنایع دستی آنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ناووس. مقبره. (کافران) : گفت اینجا ناووسی هست از نواویس یعنی مروزنۀ گبرکان که سرها از آن جماعتی به آنجا نقل کرده اند از زمین برهوت. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 132)
ناووس. مقبره. (کافران) : گفت اینجا ناووسی هست از نواویس یعنی مروزنۀ گبرکان که سرها از آن جماعتی به آنجا نقل کرده اند از زمین برهوت. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 132)
پردۀ سفیدی باشد مانند کاغذ که عنکبوت سازد و به درون آن رود و بچه نهد و تخم برآرد اگر آن را بر بازوی کسی که تب ربع میکرده بندند زایل شود. (از برهان) (ازآنندراج). کرتنه. کارتنه. (فرهنگ فارسی معین) ، خود عنکبوت را نیز گویند. (ناظم الاطباء)
پردۀ سفیدی باشد مانند کاغذ که عنکبوت سازد و به درون آن رود و بچه نهد و تخم برآرد اگر آن را بر بازوی کسی که تب ربع میکرده بندند زایل شود. (از برهان) (ازآنندراج). کرتنه. کارتنه. (فرهنگ فارسی معین) ، خود عنکبوت را نیز گویند. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 78هزارگزی جنوب خاوری خورموج و شمال کوه دیر (درنگ). دامنه، گرمسیر. آب از چاه و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این آبادی را دوراهک نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 78هزارگزی جنوب خاوری خورموج و شمال کوه دیر (درنگ). دامنه، گرمسیر. آب از چاه و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این آبادی را دوراهک نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
اندکی مرطوب. کمی نمدار: روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز بارانکی خرد خرد می بارید چنانکه زمین ترگونه می گردید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261) و رجوع به تر شود
اندکی مرطوب. کمی نمدار: روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز بارانکی خرد خرد می بارید چنانکه زمین ترگونه می گردید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261) و رجوع به تر شود
نوعی تیر بزرگ. (یادداشت مؤلف) : کنون بور آهوتک و کرگزن کمان و کمین من و کرگدن. اسدی (گرشاسب نامه). زبان و گلوگاه و یک نیمه تن فرودوخت با کرگزن کرگدن. اسدی (گرشاسب نامه)
نوعی تیر بزرگ. (یادداشت مؤلف) : کنون بور آهوتک و کرگزن کمان و کمین من و کرگدن. اسدی (گرشاسب نامه). زبان و گلوگاه و یک نیمه تن فرودوخت با کرگزن کرگدن. اسدی (گرشاسب نامه)
پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا: همان پرگزندان که نزد تواند که تیره شبان اورمزد تواند همی داد خواهند تختت بباد بدان تا نباشی بگیتی تو شاد. فردوسی. بفرمود (هرمز پسر نوشروان) تا نامۀ پندمند نبشتند نزدیک آن پرگزند (ساوه شاه) . فردوسی. بگرگین یکی بانگ برزد بلند که ای بدکنش ریمن پرگزند. فردوسی. چو آید بدان مرز بندش کنید دل شادمان پرگزندش کنید. فردوسی. سخن رفت چندی ز افسون و بند ز جادو و آهرمن پرگزند. فردوسی. بدو گفت زین شوم ده پرگزند کدام است آهرمن زورمند. فردوسی. همه پادشاهی شود پرگزند اگر شهریاری نباشد بلند. فردوسی. بپرسید دانش کرا سودمند کدام است بی دانش پرگزند. فردوسی. بسی بسته و پرگزندان بدند بدین شهر با او بزندان بدند. فردوسی. چنین پرگزندی دلیر و جوان میان شبستان نوشین روان. فردوسی. گر آری بکف دشمن پرگزند مکش در زمان بازدارش به بند. اسدی
پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا: همان پرگزندان که نزد تواَند که تیره شبان اورمزد تواَند همی داد خواهند تختت بباد بدان تا نباشی بگیتی تو شاد. فردوسی. بفرمود (هرمز پسر نوشروان) تا نامۀ پندمند نبشتند نزدیک آن پرگزند (ساوه شاه) . فردوسی. بگرگین یکی بانگ برزد بلند که ای بدکنش ریمن پرگزند. فردوسی. چو آید بدان مرز بندش کنید دل شادمان پرگزندش کنید. فردوسی. سخن رفت چندی ز افسون و بند ز جادو و آهرمن پرگزند. فردوسی. بدو گفت زین شوم ده پرگزند کدام است آهرمن زورمند. فردوسی. همه پادشاهی شود پرگزند اگر شهریاری نباشد بلند. فردوسی. بپرسید دانش کرا سودمند کدام است بی دانش پرگزند. فردوسی. بسی بسته و پرگزندان بدند بدین شهر با او بزندان بدند. فردوسی. چنین پرگزندی دلیر و جوان میان شبستان نوشین روان. فردوسی. گر آری بکف دشمن پرگزند مکش در زمان بازدارش به بند. اسدی