قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مرزغن، ستودان
ناووس. مقبره. (کافران) : گفت اینجا ناووسی هست از نواویس یعنی مروزنۀ گبرکان که سرها از آن جماعتی به آنجا نقل کرده اند از زمین برهوت. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 132)
مُرَکَّب اَز: روزن + ه تصغیر، (ارمغان سال 12 شمارۀ 7: کافنامه بقلم کسروی از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، معرب آن: روزنه، اوستا: رئوچنه. (حاشیۀ برهان قاطع)، روزن. (شرفنامۀ منیری)، سوراخ. (برهان قاطع) (انجمن آرا)، منفذ. (برهان قاطع)، رخنه. (انجمن آرا)، کُوَّه. باجه. پنجره: در دل من این سخن زان میمنه است زانکه ازدل جانب دل روزنه است. مولوی. موج میزد بر دلش عفو گنه که ز هر دل تا دل آمد روزنه. مولوی. گوییش پنهان زنم آتش زنه نی بقلب از قلب باشد روزنه. مولوی. ای درگه اسلام پناه تو گشاده بر روی زمین روزنۀ جان و در دل. حافظ. تا مهر بر سپهر نتابد بدور او بر خشت و سنگ روزنۀ باختر کنم. ؟ (شرفنامۀ منیری)، بر بام خانه بالا رفتند و چهار گوشۀتخت به چهار ریسمان بستند و از روزنه با تخت بزیر آویختند و نهادند پیش عیسی. (ترجمه دیاتسارون)، و رجوع به روزن شود