جدول جو
جدول جو

معنی کرکیدر - جستجوی لغت در جدول جو

کرکیدر
(کَ دَ)
نام رودی به دهستان علیای نهاوند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارکیده
تصویر ارکیده
(دخترانه)
گلی با رنگهای درخشان که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگتر است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرشیدن
تصویر کرشیدن
چاپلوسی کردن، فروتنی کردن، فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
ترک خورده، شکافته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
راهروی باریک و دراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
ترک خوردن، شکافته شدن، درز پیدا کردن، منفجر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارکیده
تصویر ارکیده
نوعی گل سرخ و صورتی که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگ تر است، گیاه علفی و زینتی این گل از خانوادۀ ثعلب
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
پاره ای و توده ای بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). کردیده. کردیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ دُ)
راهرو. (یادداشت مؤلف). دالان. دهلیز: در کریدورهای وزارت خارجه چنین گفته شد. (فرهنگ فارسی معین). سرسرا، غلام گردشی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
شکافته شدن، منفجر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
تراک خورده شکافته شده، منفجرشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرکیدن
تصویر طرکیدن
ترکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکدیل
تصویر کرکدیل
تمساح توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشیدن
تصویر کرشیدن
فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرسیدن
تصویر کرسیدن
فریب دادن، فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
دالان: (در کریدور های وزارت خارجه چنین گفته شده. . ، {سرسرا غلام گردشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریدر
تصویر کریدر
ایتالیایی دالان سر سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرسیدن
تصویر کرسیدن
((کَ دَ))
فریب دادن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
((کُ دُ))
دالان، سرسرا، غلام گردشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
((تَ رَ دِ))
شکافته شده، منفجر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرشیدن
تصویر کرشیدن
((کِ دَ))
فروتنی کردن، فریفتن، چاپلوسی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
((تَ رَ دَ))
شکافته شدن، منفجر شدن
فرهنگ فارسی معین
((اُ دِ))
گیاهی از طایفه ثعلب که بعضی از انواع آن دارای گل های زیبا است و به عنوان گل زینتی در باغچه یا گلدان کاشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
Burst, Pop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
éclater
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
взрываться , лопнуть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
platzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
вибухати , вибухнути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
wybuchać, pęknąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
爆炸 , 爆裂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
estourar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
scoppiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
estallar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
barsten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
ระเบิด , ระเบิด
دیکشنری فارسی به تایلندی