نوعی پارچه که در قرقوب بافته می شده، برای مثال از جام می روشن وز زیروبم مطرب / از دیبۀ قرقوبی وز نافۀ تاتاری (منوچهری - ۱۱۵)، ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشها / ز بوقلمون به وادی ها فروافکنده بسترها (منوچهری - ۳)
نوعی پارچه که در قرقوب بافته می شده، برای مِثال از جام می روشن وز زیروبم مطرب / از دیبۀ قرقوبی وز نافۀ تاتاری (منوچهری - ۱۱۵)، ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشها / ز بوقلمون به وادی ها فروافکنده بسترها (منوچهری - ۳)
طعنه، سرزنش گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
طعنه، سرزنش گُرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گُرزِه، دَبوس، لَخت، چُماق، سَرپاش، عَمود، مِقمَعِه
نام پهلوانی تورانی که نبیرۀسلم بوده است. (فهرست ولف). و بنابه روایت شاهنامه در نبردی که میان وی و سام درگرفت به دست سام کشته شد. (از شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 1 صص 186-188)
نام پهلوانی تورانی که نبیرۀسلم بوده است. (فهرست ولف). و بنابه روایت شاهنامه در نبردی که میان وی و سام درگرفت به دست سام کشته شد. (از شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 1 صص 186-188)
آتش کرکوی، آتش کرکویه. آتشگاهی بوده است در سیستان و معبد جای گرشاسب که مردمان به امید برکات آنجا می شدند و دعا می کردند و مستجاب می شد. در نبرد میان کیخسرو و افراسیاب کیخسرو آنجا شد وپلاس پوشید و دعا کرد ایزدتعالی آنجا روشنایی فرا دید آورد و تاریکی که از جادوی افراسیاب پیدا آمده بودناچیز گشت و افراسیاب بگریخت، پس کیخسرو در آنجا که معبد گرشاسب بود آتشگاهی بساخت و اکنون آتشگاهست. (از تاریخ سیستان صص 35- 37). رجوع به کرکویه شود. - سرود آتشکدۀکرکوی، این سرود از جمله اشعار شش هجایی اواخر دورۀ ساسانی و یا اوایل عهد اسلامی است که با توجه به یکی از روایات کهن حماسی بوجود آمده و باقی مانده است و چنانکه از ظاهر آن پیداست این سرود به لهجۀنسبتاً جدید دری، یعنی لهجۀ شرقی ایران است که مقارن ظهور اسلام معمول بوده و آن سرود این است: فرخته باذا روش خنیده گرشسب هوش همی برست از جوش انوش کن می انوش دوست بذاگوش به آفرین نهاده گوش همیشه نیکی کوش (که) دی گذشت و دوش شاها خدایگانا به آفرین شاهی. (تاریخ ادبیات در ایران ذبیح اﷲ صفا ج 1 ص 130). رجوع به کرکوی و کرکویه شود
آتش کرکوی، آتش کرکویه. آتشگاهی بوده است در سیستان و معبد جای گرشاسب که مردمان به امید برکات آنجا می شدند و دعا می کردند و مستجاب می شد. در نبرد میان کیخسرو و افراسیاب کیخسرو آنجا شد وپلاس پوشید و دعا کرد ایزدتعالی آنجا روشنایی فرا دید آورد و تاریکی که از جادوی افراسیاب پیدا آمده بودناچیز گشت و افراسیاب بگریخت، پس کیخسرو در آنجا که معبد گرشاسب بود آتشگاهی بساخت و اکنون آتشگاهست. (از تاریخ سیستان صص 35- 37). رجوع به کرکویه شود. - سرود آتشکدۀکرکوی، این سرود از جمله اشعار شش هجایی اواخر دورۀ ساسانی و یا اوایل عهد اسلامی است که با توجه به یکی از روایات کهن حماسی بوجود آمده و باقی مانده است و چنانکه از ظاهر آن پیداست این سرود به لهجۀنسبتاً جدید دری، یعنی لهجۀ شرقی ایران است که مقارن ظهور اسلام معمول بوده و آن سرود این است: فرخته باذا روش خنیده گرشسب هوش همی برست از جوش انوش کن می انوش دوست بذاگوش به آفرین نهاده گوش همیشه نیکی کوش (که) دی گذشت و دوش شاها خدایگانا به آفرین شاهی. (تاریخ ادبیات در ایران ذبیح اﷲ صفا ج 1 ص 130). رجوع به کرکوی و کرکویه شود
فرشتۀ مقرب. (مهذب الاسماء) (آنندراج). مهتر فرشتگان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بتخفیف و تشدید راء) سادات الملائکه. (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، کروبیون، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) کروبیان، کروبیین. در تورات کروب و جمعآن کروبیم آمده و به فرشتگانی اطلاق می شده که از حضور خداوند فرستاده می شوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارای دو بال هستند، اما تمثال آنان از طلا بود ودر زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالهای کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتر فرشتگان یا ملائکۀ مقرب دانند. ج، کروبیون، کروبیین. (فرهنگ فارسی معین) : حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد. (چهارمقاله). ملائکۀ کروبی در پیش او با ندای ادخلوها بسلام آمنین. (جهانگشای جوینی). وگر بچشم ارادت نظر کند در دیو فرشته ایش نماید بچشم کروبی. سعدی (گلستان). رجوع به کروبیان، کروبیون و کروبیم شود
فرشتۀ مقرب. (مهذب الاسماء) (آنندراج). مهتر فرشتگان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بتخفیف و تشدید راء) سادات الملائکه. (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، کروبیون، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) کروبیان، کروبیین. در تورات کروب و جمعآن کروبیم آمده و به فرشتگانی اطلاق می شده که از حضور خداوند فرستاده می شوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارای دو بال هستند، اما تمثال آنان از طلا بود ودر زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالهای کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتر فرشتگان یا ملائکۀ مقرب دانند. ج، کروبیون، کروبیین. (فرهنگ فارسی معین) : حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد. (چهارمقاله). ملائکۀ کروبی در پیش او با ندای ادخلوها بسلام آمنین. (جهانگشای جوینی). وگر بچشم ارادت نظر کند در دیو فرشته ایش نماید بچشم کروبی. سعدی (گلستان). رجوع به کروبیان، کروبیون و کروبیم شود
دهی از دهستان اندیکای بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. دارای 170 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان اندیکای بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. دارای 170 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
از اشوری به ارش پاسبان مه فرشتگان فرشته پاسدار در تورات کروب (جمع: کروبیم) بفرشتگانی اطلاق شده که از حضور خدا فرستاده میشوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارا دو بال هستند. اما تمثال آنان از طلا بود و در زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالها کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتران فرشتگان یا ملائکه مقرب دانند، جمع کروبیون کروبیین: (حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد) (چهار مقاله 1) توضیح: در شعر بتشدید راء آید و در تداول فارسی نیز مشدد تلفظ شود
از اشوری به ارش پاسبان مه فرشتگان فرشته پاسدار در تورات کروب (جمع: کروبیم) بفرشتگانی اطلاق شده که از حضور خدا فرستاده میشوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارا دو بال هستند. اما تمثال آنان از طلا بود و در زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالها کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتران فرشتگان یا ملائکه مقرب دانند، جمع کروبیون کروبیین: (حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد) (چهار مقاله 1) توضیح: در شعر بتشدید راء آید و در تداول فارسی نیز مشدد تلفظ شود
پارسی تازی گشته غرغوبی دیبایا دیبه ای که درگسکرگیلان می بافته اند منسوب به قرقوب از مرم قرقوب، ساخته و پرداخته قرقوب، نوعی پارچه که در قرقوب می بافتند و از آنجا در دیگر بلاد عراقی عرب رواج یافت: از جام می روشن وز زیر و بم مطرب از دیبه قرقوبی و زنافه تاتاری
پارسی تازی گشته غرغوبی دیبایا دیبه ای که درگسکرگیلان می بافته اند منسوب به قرقوب از مرم قرقوب، ساخته و پرداخته قرقوب، نوعی پارچه که در قرقوب می بافتند و از آنجا در دیگر بلاد عراقی عرب رواج یافت: از جام می روشن وز زیر و بم مطرب از دیبه قرقوبی و زنافه تاتاری
گیاهی است از تیره نعناعیان که برخی گونه هایش به صورت درختچه می باشند و برخی هم علفی است. چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده می کنند. کاکوتی مقوی معده است
گیاهی است از تیره نعناعیان که برخی گونه هایش به صورت درختچه می باشند و برخی هم علفی است. چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده می کنند. کاکوتی مقوی معده است