زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مِثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مِثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
نام ولایتی است. (برهان) (آنندراج). نام سرزمینی است. (فهرست ولف). در شاهنامه کرگساران و مازندران مرادف آمده است و البته مراد از مازندران، سرزمین ساحلی دریای خزر نیست: یکی از طوایف مارد یا مازندرانی معروف به کرگ بوده و کرگسار بمعنی کرگ صفت است، شاید این قوم بیشتر درنده خویی داشته اند از این جهت به این اسم موسوم شده اند. بعضی گمان کرده اند کرگساران نام ناحیه ای بوده در مازندران، فرضاً این مطلب حقیقت داشته باشد قوم اسم خود را به جایگاه خویش داده است و در بعضی ازاشعار فردوسی مثل این است که تصریح نماید به اینکه کرگساران اسم طایفه ای بوده است. (التدوین). جزء اول این کلمه از کرگ مخفف کرگدن است و صورتی از گرگ بمعنی ذئب، چنانکه ولف پنداشته نیست. (یادداشت مؤلف از حاشیۀ فهرست ولف کتابخانه لغت نامه ذیل کرگسار). معنی ترکیبی آن کرگ مانند، یا سری چون سر کرگدن است. (انجمن آرای ناصری) (از لغت شاهنامه ص 218) : چو نزدیکی کرگساران رسید یکایک ز دورش سپهبد بدید. فردوسی. سوی کرگساران سوی باختر درفش خجسته برافراخت سر. فردوسی. همه کرگساران و مازندران بتو راست کردم به گرز گران. فردوسی. پس از کرگساران مازندران وز آن نره دیوان جنگ آوران. فردوسی. ز مازندران هدیه این ساختی هم از کرگساران بدین تاختی. فردوسی. ، نام پهلوانی تورانی که بهمن بن اسفندیار او را دستگیر کرد و او بهمن را فریب داده از راه هفت خوان که بی آب و علف بود به رویینه دژ بردو بهمن در غضب شده او را بقتل آورد. (برهان) (آنندراج) : ز گفتار او تیز شد کرگسار بیامد به پیش صف کارزار. فردوسی. از تن روئین شیرانداز او بر کرگ و پیل آن رسد کز تیغ روئین تن بجان کرگسار. شهاب الدین (از انجمن آرا)
نام ولایتی است. (برهان) (آنندراج). نام سرزمینی است. (فهرست ولف). در شاهنامه کرگساران و مازندران مرادف آمده است و البته مراد از مازندران، سرزمین ساحلی دریای خزر نیست: یکی از طوایف مارد یا مازندرانی معروف به کرگ بوده و کرگسار بمعنی کرگ صفت است، شاید این قوم بیشتر درنده خویی داشته اند از این جهت به این اسم موسوم شده اند. بعضی گمان کرده اند کرگساران نام ناحیه ای بوده در مازندران، فرضاً این مطلب حقیقت داشته باشد قوم اسم خود را به جایگاه خویش داده است و در بعضی ازاشعار فردوسی مثل این است که تصریح نماید به اینکه کرگساران اسم طایفه ای بوده است. (التدوین). جزء اول این کلمه از کرگ مخفف کرگدن است و صورتی از گرگ بمعنی ذئب، چنانکه ولف پنداشته نیست. (یادداشت مؤلف از حاشیۀ فهرست ولف کتابخانه لغت نامه ذیل کرگسار). معنی ترکیبی آن کرگ مانند، یا سری چون سر کرگدن است. (انجمن آرای ناصری) (از لغت شاهنامه ص 218) : چو نزدیکی کرگساران رسید یکایک ز دورش سپهبد بدید. فردوسی. سوی کرگساران سوی باختر درفش خجسته برافراخت سر. فردوسی. همه کرگساران و مازندران بتو راست کردم به گرز گران. فردوسی. پس از کرگساران مازندران وز آن نره دیوان جنگ آوران. فردوسی. ز مازندران هدیه این ساختی هم از کرگساران بدین تاختی. فردوسی. ، نام پهلوانی تورانی که بهمن بن اسفندیار او را دستگیر کرد و او بهمن را فریب داده از راه هفت خوان که بی آب و علف بود به رویینه دژ بردو بهمن در غضب شده او را بقتل آورد. (برهان) (آنندراج) : ز گفتار او تیز شد کرگسار بیامد به پیش صف کارزار. فردوسی. از تن روئین شیرانداز او بر کرگ و پیل آن رسد کز تیغ روئین تن بجان کرگسار. شهاب الدین (از انجمن آرا)
فرانسوی نواختگاه: جای نوازندگان، همنوازان: گروه نوازندگان در یونان قدیم نام محل نوازندگان با مجموعه سازها که با همکاری یک قطعه موسیقی را اجرا کنند. یا ارکسترسنفنیک. ارکستر بزرگی که برای اجرای سنفنی ها اوورتورها کنسرتوها و غیره بکار برده شود. این ارکستر از سازهای زهی بادی و کوبی تشکیل میشود. تعداد این سازها باندازه معینی است و نسبت مشخصی هم با یکدیگر دارند
فرانسوی نواختگاه: جای نوازندگان، همنوازان: گروه نوازندگان در یونان قدیم نام محل نوازندگان با مجموعه سازها که با همکاری یک قطعه موسیقی را اجرا کنند. یا ارکسترسنفنیک. ارکستر بزرگی که برای اجرای سنفنی ها اوورتورها کنسرتوها و غیره بکار برده شود. این ارکستر از سازهای زهی بادی و کوبی تشکیل میشود. تعداد این سازها باندازه معینی است و نسبت مشخصی هم با یکدیگر دارند
گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آنرا آمتیست نیز نامند. رنگ بنقش آن مربوط بمواد خارجی مخصوصا مواد ارگانیک است ضمنا ترکیباتی از منگنز در ترکیب آن موجود است. اگر کرکهن را در حدود 250 درجه حرارت دهند رنگ بنفش آن می پرد و این دال بر آن است که رنگ بنفش وی مربوط بمواد هیدرو کربنه است. از این سنگ در جواهر سازی جهت ساختن نگین های انگشتری استفاده میکنند کرکهان آمتیست کوآرتز بنفش
گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آنرا آمتیست نیز نامند. رنگ بنقش آن مربوط بمواد خارجی مخصوصا مواد ارگانیک است ضمنا ترکیباتی از منگنز در ترکیب آن موجود است. اگر کرکهن را در حدود 250 درجه حرارت دهند رنگ بنفش آن می پرد و این دال بر آن است که رنگ بنفش وی مربوط بمواد هیدرو کربنه است. از این سنگ در جواهر سازی جهت ساختن نگین های انگشتری استفاده میکنند کرکهان آمتیست کوآرتز بنفش
گروه نوازندگان مختلف که با هم یک قطعه موسیقی را اجرا کنند، سازگان (واژه فرهنگستان) ارکستر سمفونیک: ترکیبی از سازها به نحوی که قادر به اجرای آثاری با فرم سمفونی باشند ارکستر فیلارمونیک: ارکستری که تحت پوشش انجمن دوستداران موسیقی باشد
گروه نوازندگان مختلف که با هم یک قطعه موسیقی را اجرا کنند، سازگان (واژه فرهنگستان) ارکستر سمفونیک: ترکیبی از سازها به نحوی که قادر به اجرای آثاری با فرم سمفونی باشند ارکستر فیلارمونیک: ارکستری که تحت پوشش انجمن دوستداران موسیقی باشد