جدول جو
جدول جو

معنی کرک - جستجوی لغت در جدول جو

کرک
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، ورتیج، وشم، سلویٰ، کراک، بدبده، سمانه
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی عمید
کرک
پرزهای نرم و لطیفی که از بن موهای بز میروید و آنها را با شانه میگیرند و در بافتن پارچه های کرکی بکار می برند سر بیموی بسبب کچلی، کچل کل
فرهنگ لغت هوشیار
کرک
خرچنگ
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
((کُ))
پشم نرم
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
سقف خانه
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
((کَ))
مرغ خانگی، ماکیان
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
((کَ رَ))
بدبدک، بلدرچین، سلوی
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
((کُ))
ماکیانی که از بیضه کردن باز آمده و مست شده باشد
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی معین
کرک
پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک
در علم زیست شناسی از اجزای رو پوست گیاهان که عمل آن جذب مواد یا تخفیف عمل تعرق است
ویژگی مرغ خانگی ای که بر روی تخم خوابیده است، کرچ
تصویری از کرک
تصویر کرک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکرک
تصویر شکرک
هر چیز مانند شکر، چیزی که به شکل شکر باشد، آنچه مانند شکر شیرین باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرک
تصویر شکرک
((ش کَ رَ))
لایه نازک شکر بر روی بعضی از تنقلات شیرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرکن
تصویر کرکن
غلۀ نیم رس بریان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکند
تصویر کرکند
سنگی سرخ رنگ شبیه یاقوت، لعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکرانک
تصویر کرکرانک
استخوان نرم، غضروف، کرجن، کرکرک، کرکری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکفیز
تصویر کرکفیز
کفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کفچه، کفلیز، کفچلیز، کفچلیزک، کفچلیزه، آردن، چمچه، کفچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکر
تصویر کرکر
نوعی پارچۀ نخی یا ابریشمی برای تهیۀ پرده یا رومبلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکم
تصویر کرکم
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، قزح، سرویسه، توبه، سدکیس، ایرسا، تربیسه، رخش، نوسه، تیراژه، سرکیس، قوس و قزح، سرگیس، آزفنداک، آژفنداک، تیراژی، اغلیسون، سویسه، آلیسا، نوس، آفنداک، درونه، شدکیس، کلکم، ترسه، آدینده، نوشه، تویه، تربسه برای مثال فلک مر جامه ای را ماند ازرق / مر او را چون طرازی خوب کرکم (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی است از تیره مرکبان که دارا گونه های دو ساله و پایا میباشد. ارتفاعش 30 تا 80 سانتیمتر است و معمولا در کنار جاده ها و روی دیوار ها و اماکن مخروب بحالت خود رو میروید. منشا اولی این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا بفراوانی میروید (در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمال فراوان است)، برگها گیاه مزبور نرم و برنگ سبز روشن و دارا تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارا یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلها زبانه یی سفید رنگ است. قسمت مورد استفاده آن گلها آنست اقحوان شجره مریم بابونه گاو چشم با بونه گاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکی
تصویر کرکی
کلنگ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آنرا آمتیست نیز نامند. رنگ بنقش آن مربوط بمواد خارجی مخصوصا مواد ارگانیک است ضمنا ترکیباتی از منگنز در ترکیب آن موجود است. اگر کرکهن را در حدود 250 درجه حرارت دهند رنگ بنفش آن می پرد و این دال بر آن است که رنگ بنفش وی مربوط بمواد هیدرو کربنه است. از این سنگ در جواهر سازی جهت ساختن نگین های انگشتری استفاده میکنند کرکهان آمتیست کوآرتز بنفش
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آنرا آمتیست نیز نامند. رنگ بنقش آن مربوط بمواد خارجی مخصوصا مواد ارگانیک است ضمنا ترکیباتی از منگنز در ترکیب آن موجود است. اگر کرکهن را در حدود 250 درجه حرارت دهند رنگ بنفش آن می پرد و این دال بر آن است که رنگ بنفش وی مربوط بمواد هیدرو کربنه است. از این سنگ در جواهر سازی جهت ساختن نگین های انگشتری استفاده میکنند کرکهان آمتیست کوآرتز بنفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکوز
تصویر کرکوز
علامت راه، راهبر راهنما دلیل بلد: (ور (گر) ز حیوان به پیشت آید بز هست آن هم بتفرقه کرکز) (آذری طوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکوره
تصویر کرکوره
دره ژرف
فرهنگ لغت هوشیار
کرب، کی کف، یکی از گونه های افرا که بنام افرای ماهون نامیده می شود
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کرکند از سنگ های بها دار، کرگدن سنگی است سرخ شبیه یا قوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکن
تصویر کرکن
غله نارس که بریان کنند و خورند
فرهنگ لغت هوشیار
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
فرهنگ لغت هوشیار
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکمان
تصویر کرکمان
شبدر از گیاهان شبدر خوشبوی، روزی (رزق) شبدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکم
تصویر کرکم
پارسی تازی گشته زردچوبه، زعفران هندی، زرد چوبه
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های افرا که آنرا افرای برگ چناری و در طوالش} ککم {گویند
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست قوی هیکل و بد ریخت و گوشتخوار از راسته شکار یان روزانه که دارا منقار قوی بر گشته و گردن و سر لخت و بالها وسیع و بزرگ میباشد و در نواحی کوهستانی زندگی مینماید و بیشتر از لاشه تغذیه میکند. این پرنده در اروپا مرکز و جنوبی و شمال افریقا و آسیا مرکز و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالها وی بالغ بر سه متر میشود. پنجه های کرکس بر خلاف منقار پر قدرتش نسبه ضعیف است بطور یکه بوسیله پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهدار کند و بهمین جهت است که بیشتر از لاشه و مردار حیوانات دیگر تغذیه می نماید پرواز وی نسبه آهسته ولی دارا اوج است و در مدت طولانی صورت میگیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است بطور یکه از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکتر ین حرکت از نظر ش مخفی نمی ماند لاشخور مردار خود مرغ مردار خوار رخمه نسر، تیر سهم. یا کرکس ترکش. تیری که در ترکش گذاردند. یا کرکس فلک. یا کرکسان فلک. یا کرکس گردون. یا کرکسان گردون
فرهنگ لغت هوشیار
پستاندار یست عظیم الجثه و علفخوار از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که هم در اندامها جلو و هم اندامها عقبی در هر یک دارا سه انگشت منتهی بسم است. این پستاندار مخصوص نواحی گرم زمین است و در افریقا و جزایر مالزی میزید. کرگدن دارا پوستی ضخیم است و بر روی بینی افراد گونه های افریقا یی دو شاخ و در گونه های آسیایی یک شاخ موجود است. بلندی شاخها گاهی تا یک متر هم میرسد. کرگدن بسرعت می دود و چون بسیار با قدرت است حیوانات دیگر از مقابله با وی هراس دارند. تنها دشمن این جانور انسان است که بمنظور استفاده از شاخ و پوست ضخیم و با مقاومتش آنرا شکار میکند. کرگدن بطور انفراد و گاهی یک زوج (نر و ماده) در جنگلها دور دست مرطوب و دور از سکنه بسر میبرد کرگندن کرکزن. یا کرگدن دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکز
تصویر کرکز
علامت راه، راهبر راهنما دلیل بلد: (ور (گر) ز حیوان به پیشت آید بز هست آن هم بتفرقه کرکز) (آذری طوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکری خواندن
تصویر کرکری خواندن
جواب نا مساعد بکسی دادن، لا ابالی بودن بیقید بودن
فرهنگ لغت هوشیار