جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کرک

کرک

کرک
بِلدِرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سَمان، وَرتیج، وُشم، سَلویٰ، کَراک، بَدبَدِه، سَمانِه
کرک
فرهنگ فارسی عمید

کرک

کرک
پرزهای نرم و لطیفی که از بن موهای بز میروید و آنها را با شانه میگیرند و در بافتن پارچه های کرکی بکار می برند سر بیموی بسبب کچلی، کچل کل
فرهنگ لغت هوشیار

کرک

کرک
پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گُلغَر، پَت، تِبِت، تِبِد، بُزَشم، بُزوَشم، بُزوَش، تَفتیک
در علم زیست شناسی از اجزای رو پوست گیاهان که عمل آن جذب مواد یا تخفیف عمل تعرق است
ویژگی مرغ خانگی ای که بر روی تخم خوابیده است، کُرچ
کرک
فرهنگ فارسی عمید

کرک

کرک
بنابه نقل تاریخ بیهقی قلعه ای بوده است در جبال هرات: و نامه ها که از کوتوال کرک آمدی همه عبدوس عرضه کردی. (تاریخ بیهقی). و حاجب بزرگ علی را مؤذن معتمد عبدوس به قلعۀ کرک برد که در جبال هرات است و به کوتوال آنجا سپرد. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا