جدول جو
جدول جو

معنی کروپی - جستجوی لغت در جدول جو

کروپی
انبوهی از چیزهایی که در یک جا گردهم آیند، همگی، کلی، سرجمع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروپی
تصویر پروپی
پا، پی، پایه، اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروکی
تصویر کروکی
طرح یا نقشۀ فاقد جزئیات، نقشۀ تصویری یک منطقه که با استفاده از خطوط متقاطع، خیابان ها و کوچه های محل مورد نظر را نشان می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروبی
تصویر کروبی
کنایه از الهی، معنوی، دارای روحانیت، فرشتۀ مقرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروی
تصویر کروی
به شکل کره، مدوّر
فرهنگ فارسی عمید
(دِ پِ)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 17 هزارگزی جنوب خاوری ساری و یک هزارگزی بالاگولا، با 405 تن سکنه. آب آن از رود تجن و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُرْ)
کرپی. پل. جسر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کَرْ رو / کَ بی ی)
فرشتۀ مقرب. (مهذب الاسماء) (آنندراج). مهتر فرشتگان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بتخفیف و تشدید راء) سادات الملائکه. (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، کروبیون، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) کروبیان، کروبیین. در تورات کروب و جمعآن کروبیم آمده و به فرشتگانی اطلاق می شده که از حضور خداوند فرستاده می شوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارای دو بال هستند، اما تمثال آنان از طلا بود ودر زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالهای کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتر فرشتگان یا ملائکۀ مقرب دانند. ج، کروبیون، کروبیین. (فرهنگ فارسی معین) : حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد. (چهارمقاله). ملائکۀ کروبی در پیش او با ندای ادخلوها بسلام آمنین. (جهانگشای جوینی).
وگر بچشم ارادت نظر کند در دیو
فرشته ایش نماید بچشم کروبی.
سعدی (گلستان).
رجوع به کروبیان، کروبیون و کروبیم شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
منسوب به کروخ که بلده ای است در نواحی هرات. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
قریه ای است یک فرسنگ و نیمی میانۀ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
از اشوری به ارش پاسبان مه فرشتگان فرشته پاسدار در تورات کروب (جمع: کروبیم) بفرشتگانی اطلاق شده که از حضور خدا فرستاده میشوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارا دو بال هستند. اما تمثال آنان از طلا بود و در زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالها کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتران فرشتگان یا ملائکه مقرب دانند، جمع کروبیون کروبیین: (حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد) (چهار مقاله 1) توضیح: در شعر بتشدید راء آید و در تداول فارسی نیز مشدد تلفظ شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروپی
تصویر پروپی
پایه، اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروکی
تصویر کروکی
نقاشیهائی که بدون رنگ آمیزی و فقط سایه و روشن کشیده می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروی
تصویر کروی
به شکل کره، مدور، گوی گونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروبی
تصویر کروبی
((کَ یّ))
فرشته مقرب درگاه، جمع کروبیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروکی
تصویر کروکی
((کُ))
نقشه ای که موقعیت محلی را نشان دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروی
تصویر کروی
((کُ رَ))
منسوب به کره، هر چیز گرد و کره مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروی
تصویر کروی
گویالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کروی
تصویر کروی
Spherical, Globular, Rotund
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globulaire, rond, sphérique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از راه به پایین تا مچ و پاها
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globular, redondo, esférico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کروی
تصویر کروی
kugelförmig, rund, sphärisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
kulisty, okrągły, sferyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
сферический , круглый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کروی
تصویر کروی
глобулярний , круглий , сферичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globular, redondo, esférico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globulare, rotondo, sferico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کروی
تصویر کروی
bolvormig, rond, sferisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کروی
تصویر کروی
गोलाकार , गोलाकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کروی
تصویر کروی
berbentuk bola, bulat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کروی
تصویر کروی
구형의 , 둥근
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کروی
تصویر کروی
כדורי , עגול , כדורי
دیکشنری فارسی به عبری