چهارپایه ای که بر روی آن می نشینند، صندلی پست، شغل، رشتۀ تخصصی دانشگاه مثلاً کرسی فلسفه در دانشگاه هاروارد مرکز شهر یا کشور یا منطقه جای قرار دادن کتاب، رحل تخت پادشاهی، سریر، برای مثال همان روز گفتی که نرسی نبود / همان تخت و دیهیم و کرسی نبود (فردوسی - ۶/۲۸۲)، فلک هشتم
چهارپایه ای که بر روی آن می نشینند، صندلی پست، شغل، رشتۀ تخصصی دانشگاه مثلاً کرسی فلسفه در دانشگاه هاروارد مرکز شهر یا کشور یا منطقه جای قرار دادن کتاب، رحل تخت پادشاهی، سریر، برای مِثال همان روز گفتی که نرسی نبود / همان تخت و دیهیم و کرسی نبود (فردوسی - ۶/۲۸۲)، فلک هشتم
مکره بودن. حالت و چگونگی مکره: آنچنان خوش کس رود در مکرهی کس چنان رقصان رود در گمرهی. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 238). و رجوع به مکره و مکرهاً شود
مُکْرَه بودن. حالت و چگونگی مُکْرَه: آنچنان خوش کس رود در مکرهی کس چنان رقصان رود در گمرهی. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 238). و رجوع به مُکْرَه و مکرهاً شود
منسوب به کرد از قوم کرد، زبان کردان، نیمتنه ای که در قدیم روی قبا می پوشیدند و آن یا آستین نداشت و یا دارا آستینی کوتاه بود و نیز گاه بلند و تمام آستین بود و درین صورت آنرا} کدبی {میگفتند
منسوب به کرد از قوم کرد، زبان کردان، نیمتنه ای که در قدیم روی قبا می پوشیدند و آن یا آستین نداشت و یا دارا آستینی کوتاه بود و نیز گاه بلند و تمام آستین بود و درین صورت آنرا} کدبی {میگفتند
سریر، تخت، جمع کراسی، فلک هشتم، درس تخصصی یک استاد دانشگاه، دندان هایی که پس از دندان های نیش قرار دارند حرف خود را به کرسی نشاندن: کنایه از سخن خود را تحمیل کردن
سریر، تخت، جمع کراسی، فلک هشتم، درس تخصصی یک استاد دانشگاه، دندان هایی که پس از دندان های نیش قرار دارند حرف خود را به کرسی نشاندن: کنایه از سخن خود را تحمیل کردن