- کرمکی
- کسی که دیگرانرا بوسیله ای آزار کند موذی، اطواری، شهوی
معنی کرمکی - جستجوی لغت در جدول جو
- کرمکی ((کِ مَ))
- مردم آزار، موذی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خاندان برامکه
طرح یا نقشۀ فاقد جزئیات، نقشۀ تصویری یک منطقه که با استفاده از خطوط متقاطع، خیابان ها و کوچه های محل مورد نظر را نشان می دهد
نقاشیهائی که بدون رنگ آمیزی و فقط سایه و روشن کشیده می شود
جمع کرکی، لنگان کولنگان، جمع کرکی کلنگان
نوعی عطر مرکب، مثلث
رم کننده
اندکی، کم بودن، مختصر بودن
رم کننده، حیوانی که زود رم می کند و می گریزد
کرم کوچک، تصغیر کرم یکی از کرمها طفیلی از راسته نماتود ها و از رده کرمها گرد که بدنی کوچک و باریک و سفید رنگ دارد. نر و ماده این جانور از هم جدا هستند. طول نر ها بین 5 تا 6 میلیمتر و ماده ها بطول 9 تا 12 میلیمترند. ماده تخمها خود را در چین های مخرج میریزد و بهمین سبب موجب خارش شدید میشود. خاراندن مخرج و آلوده شدن انگشتان سبب آلودگی ظروف و اشخاص باین انگل میگردد و در دختر بچه ها ممکنست کرم وار مهبل شود و ایجاد تحریک و ترشح کند و گاهی در پسر بچه ها نیز وارد مجرای ادرار میشود کرم سنجاقی او کسیور
کلنگ از پرندگان
((کِ مَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور خودکار باز و بسته می شود و از خروج باد لاستیک جلوگیری می کند، نوعی کرم کوچک سفید رنگ که در چین های مخرج (خصوصاً انسان) تخم ریزی می کند
کرم کوچک، نوعی کرم کوچک و سفید که انگل لولۀ گوارش است و با تخم ریزی در اطراف مخرج باعث خارش شدید می شود
درنا، پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند