- کردمانه(کِ نَ)
کرم دانه. فارسی است. (از دزی ج 1 ص 454 و 456). رجوع به کرم دانه شود
معنی کردمانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
شادمان، خوشحال، خوش وخرم، برای مثال در این گیتی سراسر گر بگردی / خردمندی نیابی شادمانه (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶) ، بر آنچه داری در دست شادمانه مباش / وز آنچه از کف تو رفت از آن دریغ مخور (ناصرخسرو - ۲۶۸) ، توام با شادی و خوشحالی، جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
(قُ دُ نَ)
لغت نامه دهخدا
کرویای صحرایی است، و آن را کرویای جبلیه و کرویای شامیه و کرویای رومیه و کرویای فارسیه نیز گویند، و بعضی گویند تخم بدران است و آن رستنیی باشد صحرایی به غایت بدبوی مانند ترب و بدین سبب آن را ترب صحرایی و تخم آن را تخم ترب صحرایی گویند. (آنندراج). و رجوع به قردمانا و قردمانی و قردامون و قردامومن شود
(کَدُ نَ)
لغت نامه دهخدا
گروهی گفته اند که قردمانیّه سلاحی است در خزاین ساسانیان و آن را کردماند نامیده اند، یعنی عمل میکند و می ماند. (از المعرب جوالیقی ص 252)
(کَ نَ / نِ)
لغت نامه دهخدا
همچون مردم کریم. بکرم. از روی کرم:
کریم باش و کریمانه روزگار گذار
که تو کریمی و این سنت کرام قدیم.
سوزنی.
کریمانه بخشی و منت نخواهی
عطای کریمان بود غیر ممنون.
سوزنی.
یا خود را خلاص دهیم یا کریمانه بمیریم. (تاریخ قم ص 289)
کریم باش و کریمانه روزگار گذار
که تو کریمی و این سنت کرام قدیم.
سوزنی.
کریمانه بخشی و منت نخواهی
عطای کریمان بود غیر ممنون.
سوزنی.
یا خود را خلاص دهیم یا کریمانه بمیریم. (تاریخ قم ص 289)
قردمانه قردمانی قرطمانا یونانی تازی گشته کرویای دشتی نان خواه دشتی غرنباد از گیاهان کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
پارسی تازی گشته کردوانی گبر به رخش دلاورسپردم عنان زدم برکمربندگبرش سنان (شاهنامه) زره ستبر کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
شاد شادان خوشحال، از روی شادی باخوشحالی. جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
Cheerfully, Jollily, Jovially, Joyfully, Joyously, Jubilantly, Merrily
