چنین. یقال فعلت کذا و کذا. (منتهی الارب). کلمه ای است مرکب از ’ک’ تشبیه و ’ذا’ اشاره بمعنی مثل این و چنین. (از ناظم الاطباء). و صاحب منتهی الارب در ذیل معانی حروف آرد: کذا بر سه وجه آید: 1- دو کلمه و باقی براصل خود باشد یعنی کاف تشبیه و ’ذا’ی اشاره، مانند:رأیت زیداً فاضلاً و رأیت عمراً کذا. 2- کلمه واحدی است مرکب از دو کلمه که آن را از غیر عدد کنایه آرند کما فی الحدیث انه یقال: للعبد یوم القیامه اتذکر یوم کذا و کذا و فعلت کذا و کذا. 3- کلمه مرکبی است که آن را کنایه از عدد آرند پس موافق با این (ان ّ) است در ترکیب و بناء و ابهام و احتیاج به تمیزو مخالف است با آن از آن جهت که در صدر ننشیند و تمیزش واجب النصب باشد و بکار نرود غالباً مگر معطوف ٌعلیه. (از منتهی الارب). و رجوع به اقرب الموارد شود. - کذا و کذا، همچنین. چنین و چنین. (ناظم الاطباء). - ﷲ کذا، کلمه تعجب و مدح است که در استغراب و استعظام چیزی بکار رود. (از اقرب الموارد). - لیلهکذا، امشب و یا آن شب. (ناظم الاطباء). - هکذا، همچنین. (ناظم الاطباء). بر کذا، هاء ’تنبیه’ داخل شود و گویند: هکذا. (از اقرب الموارد). ، چندین، و هو کنایه عن العدد تنصب مابعدها علی التمییز. یقال: لی عنده کذا درهما، کما تقول عندی عشرون درهما. الکاف حرف التشبیه و ذاللاشاره. (منتهی الارب)
چنین. یقال فعلت کذا و کذا. (منتهی الارب). کلمه ای است مرکب از ’ک’ تشبیه و ’ذا’ اشاره بمعنی مثل این و چنین. (از ناظم الاطباء). و صاحب منتهی الارب در ذیل معانی حروف آرد: کذا بر سه وجه آید: 1- دو کلمه و باقی براصل خود باشد یعنی کاف تشبیه و ’ذا’ی اشاره، مانند:رأیت زیداً فاضلاً و رأیت عمراً کذا. 2- کلمه واحدی است مرکب از دو کلمه که آن را از غیر عدد کنایه آرند کما فی الحدیث انه یقال: للعبد یوم القیامه اتذکر یوم کذا و کذا و فعلت کذا و کذا. 3- کلمه مرکبی است که آن را کنایه از عدد آرند پس موافق با این (اَن َّ) است در ترکیب و بناء و ابهام و احتیاج به تمیزو مخالف است با آن از آن جهت که در صدر ننشیند و تمیزش واجب النصب باشد و بکار نرود غالباً مگر معطوف ٌعلیه. (از منتهی الارب). و رجوع به اقرب الموارد شود. - کذا و کذا، همچنین. چنین و چنین. (ناظم الاطباء). - ﷲ کذا، کلمه تعجب و مدح است که در استغراب و استعظام چیزی بکار رود. (از اقرب الموارد). - لیلهکذا، امشب و یا آن شب. (ناظم الاطباء). - هکذا، همچنین. (ناظم الاطباء). بر کذا، هاء ’تنبیه’ داخل شود و گویند: هکذا. (از اقرب الموارد). ، چندین، و هو کنایه عن العدد تنصب مابعدها علی التمییز. یقال: لی عنده کذا درهما، کما تقول عندی عشرون درهما. الکاف حرف التشبیه و ذاللاشاره. (منتهی الارب)
دروغ گفتن. کذاب. کذب. (اقرب الموارد). کذب. (منتهی الارب). رجوع به هر یک از این مصادر شود، تکذیب. نیک انکار کردن کاری را. قوله تعالی: و کذبوا بآیاتنا کذاباً (قرآن 28/78). (از ناظم الاطباء). رجوع به تکذیب شود
دروغ گفتن. کِذاب. کِذب. (اقرب الموارد). کِذب. (منتهی الارب). رجوع به هر یک از این مصادر شود، تکذیب. نیک انکار کردن کاری را. قوله تعالی: و کذبوا بآیاتنا کذاباً (قرآن 28/78). (از ناظم الاطباء). رجوع به تکذیب شود
زیرک و تیز هوش شدن، تیز خاطر شدن، زیرک شدن، زود دریافت کردن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، آفتاب خورشید مهر، التهاب شدت گرمی. خور تیز هوشی زیرکی نپراش، افروختن زبانه کشیدن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، تیز خاطر شدن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، نای بریدن، اخگر
زیرک و تیز هوش شدن، تیز خاطر شدن، زیرک شدن، زود دریافت کردن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، آفتاب خورشید مهر، التهاب شدت گرمی. خور تیز هوشی زیرکی نپراش، افروختن زبانه کشیدن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، تیز خاطر شدن، تیزی خاطر تیز دلی هوشمندی. توضیح: آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرخشید و وسط بود میان خبث و بلادت خبث در جانب افراط و بلادت در جانب تفریط (از اخلاق ناصری 5- 94)، نای بریدن، اخگر
هم چنین بهمین ترتیب این چنین. یا وهکذا. و همچنین: بهر مریدی یکی از اسما الله را اجازه میدهند که تکرار کند و قابل گردد که یکاسم دیگر فوق اسم اول باو اجازه دهند وهکذا تا مرتبه هفتم اذکار که آخرین مربته است. یا هکذا فعلل و تفعلل. بهمین ترتیب قیاس کن وقس علی هذا (دار اصطلاح علما و طلاب دینی متدوال است)
هم چنین بهمین ترتیب این چنین. یا وهکذا. و همچنین: بهر مریدی یکی از اسما الله را اجازه میدهند که تکرار کند و قابل گردد که یکاسم دیگر فوق اسم اول باو اجازه دهند وهکذا تا مرتبه هفتم اذکار که آخرین مربته است. یا هکذا فعلل و تفعلل. بهمین ترتیب قیاس کن وقس علی هذا (دار اصطلاح علما و طلاب دینی متدوال است)