- کثو
- پارسی تازی گشته کتو سنگخوارک
معنی کثو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقعر
مثل، نظیر، مانند، همتا
ویژگی دندان فرسوده و کرم خورده
قایق، کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق، برای مثال جوانی پاک باز پاک رو بود / که با پاکیزه رویی در کرو بود (سعدی - ۱۴۸)
کاویدن
در علم فیزیک مقعر
پسوند متصل به واژه به معنای کاونده مثلاً کنجکاو، روان کاو
مقدار پولی که هر یک از بازیکنان در هر دور از قمار می گذارند
کاوکاو: کاوش، جستجو، تفحص، تجسس، برای مثال تنگ شد عالم بر او از بهر گاو / شورشور اندر فکند و کاو کاو (رودکی - ۵۳۸)
در علم فیزیک مقعر
پسوند متصل به واژه به معنای کاونده مثلاً کنجکاو، روان کاو
مقدار پولی که هر یک از بازیکنان در هر دور از قمار می گذارند
کاوکاو: کاوش، جستجو، تفحص، تجسس،
الفنجیدن، انبار کردن، کنور (انبار غله)
گروه گروزه
بسیاری انبوهی
منداب از گیاهان
مرغ سنگخواره غف پنبه غوزه پنبه
سلاک دادن (کرایه دادن) پرده سفیدی که عنکبوت سازد و در آن تخم کند و بچه بر آرد. دندانی که میان آن تهی و کاواک باشد دندان کرو (کسائی) فرهنگ نویسان بمعنی کشتی و جهاز کوچک و زورق نوشته اند و این معنی را جهانگیری از شعر سعدی استنباط کرده: (جوانی پاک بازو پاکرو بود که با پاکیزه رویی در کرو بود . {} شنیدستم که در دریای اعظم بگردابی در افتادند با هم... . {رشیدی گوید: او در این معنی متفرد است. معنی مزبور درست نیست. چه از بیت دوم تلویحا بودن آنان در کشتی استنباط میشود و صحیح} در گرو بود {است. یعنی عاشق او بود و مشهور هم همین است. ولی باید دانست که این کلمه بهمین معنی در سواحل خلیج فارس مستعمل است
گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره کدوییان میباشد. گیاهی است با رونده و علفی و دارای برگها ساده و خشن است و برخی از برگها بصورت پیچک هایی در میایند که گیاه بدان وسیله به تکیه گاه میچسبد
نظیر، همتا، مانند
جعبه چوبی یا فلزی که میان میز یا اشکاف کار می گذارند
شرمزده و افسرده وجهه خود را از دست داده: دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد، دارای چین و چروک و کثیف شده (پارچه و مانند آن)
پارسی تازی گشته کفش
((بازی پوکر))
فرهنگ فارسی معین
مقدار معینی پول که در هر دوره بازی توسط بازیکنان اعلام می شود. در پوکر برد و باخت طرفین در حدود کاو است
رییس محله، کلانتر، رییس هر صنف از کسبه
((کِ))
فرهنگ فارسی معین
جعبه روباز جاسازی شده در داخل یک قفسه، کمد، یا میز که بتوان آن را بر روی تکیه گاهش به جلو و عقب برد و باز و بسته کرد
((کَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است یکساله با ساقه های بلند خزنده و برگ های پهن و گل های زرد، پخته آن خورده می شود، کوزه شراب و پیاله
محفظه ای داخل میز یا کمد که می توان آن را بیرون کشید و دوباره به جای خود باز گرداند
میوۀ گوشت دار دسته ای از گیاهان علفی که انواع و اندازه های مختلف دارد، گیاه علفی، یک ساله، زینتی یا خوراکی این میوه، با گل های زرد، ساقه های بلند و خزنده و برگ های پوشیده از کرک
کجاست؟، برای مثال کو شد آن دعوی دوازده فن / وآن همه مردی، ای نه مرد و نه زن (نظامی۴ - ۶۵۲)
مخفّف ترکیب که او
کوی
مخفّف ترکیب که او
کوی
بصورت پسوند مکان آید: اخسیکث کبوذ نجکث مذیا نکث نو چکث
مخفف که او، که وی کجاست؟ در چه جاست ؟