جدول جو
جدول جو

معنی کتیف - جستجوی لغت در جدول جو

کتیف
(کَ)
شمشیر پهن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، آهن پارۀ پهنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آهن پارۀ پهن و درازی که در را بدان بندند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، کتف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به کتیفه شود
لغت نامه دهخدا
کتیف
رزه، شمشیر، آهستگی در رفتار
تصویری از کتیف
تصویر کتیف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کثیف
تصویر کثیف
پلید، چرک آلود، کنایه از دارای مفاسد اخلاقی، کنایه از پست و بی ارزش، غلیظ، فشرده، غلیظ، ستبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکیف
تصویر تکیف
شناختن کیفیت چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتیر
تصویر کتیر
زمین شوره، شوره زار، سراب، برای مثال چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیف
تصویر کنیف
ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود، برای مثال در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران - ۱۹۳)،
بی ارزش، پست، برای مثال گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱ - ۳۹۳)،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتیم
تصویر کتیم
نهفته، پنهان، مشکی که آب از آن تراوش نکند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ کَ / کِ)
موضعی است به بلاد باهله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ فَ)
آهن پارۀ بند در و آن دراز و پهن باشد و گاهی آن را تخته وار پهن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهن پارۀ پهن و درازی که در را بدان بندند. (ناظم الاطباء). کتیف. رجوع به کتیف شود، کینه و دشمنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کینه. (از اقرب الموارد). ج، کتائف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گروهی از مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، انبور آهنگران. (منتهی الارب) (از آنندراج). انبر آهنگران. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، کتائف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ثَنْ نی)
به آهن پیوند نمودن آوند را، بلند شدن فروع شانۀ اسب در رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شانه جنبان رفتن اسب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ریزه ریزه بریدن گوشت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شتر خاموش شتری که بانگ نکند، کمان بی درز پارسی تازی گشته کتیم مشک یا خیکی که از آن نتراود مشکی که آب از آن تراوش کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنیف
تصویر کنیف
آبریز گاه، دستشویی، پوشش، سپر، پنهان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیف
تصویر کشیف
آشکار برهنه نمایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیب
تصویر کتیب
ممال کتاب بنگرید به کتاب - و - دوخته، مشک سر بسته کتاب: (ز بهر حفظ حیات آنچه باید م ز کفاف ز بهر کسب کمال آنچه شایدم ز کتیب) (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیت
تصویر کتیت
آوای جوش جوش دیگ، زفت (بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیع
تصویر کتیع
مرد مگریز، فرومایه، هام (تمام) رسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
ستبر و غلیظ و تیره، ضد لطیف، چرک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
چونی دانی، سرخوشی، آکناکی، چونی پذیری دانستن چگونگی شناختن کیفیت چیز، کیف بردن نشاه گرفتن (از خوشیها و مخدرات)، عیب ناک کردن، کیفیت پذیری، جمع تکیفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیفه
تصویر کتیفه
شب بند کلون، چفت و رزه، کیتنه، رشک، انبر انبر آهنگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکتیف
تصویر آکتیف
فرانسوی دارایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتاف
تصویر کتاف
کت درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیم
تصویر کتیم
((کَ))
مشک یا خیکی که آب از آن تراوش کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیف
تصویر کنیف
((کَ))
پوشش، پرده، سپر، مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتیر
تصویر کتیر
((کَ تِ))
شوره زار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
((کَ))
ناپاک، آلوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکیف
تصویر تکیف
((تَ کَ یُّ))
لذت بردن، صفت و حالتی به خود گرفتن، عیبناک شدن، شناختن کیفیت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکتیف
تصویر آکتیف
دارایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
ناپاک، آلوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
Dingy, Dirty, Filthy, Grimy, Grubby, Mangy, Scummy, Seedy, Shaggy, Smudged, Squalid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کتبیه ی در و پنجره
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
sujo, imundo, nojento, sórdido, desgrenhado, borrado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
schäbig, schmutzig, dreckig, zottig, verschwommen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
brudny, potargany, zamazany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
грязный , лохматый , размытый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کثیف
تصویر کثیف
брудний , кучерявий , розмитий
دیکشنری فارسی به اوکراینی