جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کنیف

کنیف

کنیف
ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود، برای مِثال در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالَم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران - ۱۹۳)،
بی ارزش، پست، برای مِثال گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱ - ۳۹۳)،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
کنیف
فرهنگ فارسی عمید

کنیف

کنیف
پوشش. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پوشش پرده. (فرهنگ فارسی معین) ، نهانخانه و خلاجای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نهانخانه. مستراح. (فرهنگ فارسی معین) ، پوشنده و پنهان کننده هر چه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سپر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، جای دست و روی شستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آب خانه. (مهذب الاسماء) ، حظیرۀ شتر که از درخت و شاخ سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). حظیره ای که برای شتران از درخت و شاخه های آن سازند. (ناظم الاطباء). سایبانی از شاخه های درخت برای مواشی. (فرهنگ فارسی معین) ، خرمابن که بعد بریدن به مقدار دست برآید و بدان ریش سیاه را تشبیه دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، کُنف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

کنیف

کنیف
کِنِف. کنفت. (فرهنگ فارسی معین) :
صفت صنعتش کثیف و کنیف
وقت و ذوقش بدل رکیک و ضعیف.
حدیقه (از فرهنگ فارسی ایضاً)
لغت نامه دهخدا

کنیف

کنیف
ظرفی سفالین شبیه به گلدان که درون آن لعاب داده شده است و در گهواره می گذارند تا ادرار کودک در راه ’لله’ در آن جمع شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). ظرفی سفالین که بر گهواره نهند بول و غائط کودک را. ظرفی سفالین که به زیر گاهواره پیوندند تا فضول شیرخواره درآن ریزد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
طفلی به گاهواره کنیفی به زیر آن
بندی ز گاهواره فروبسته بر وتد.
ادیب الممالک فراهانی (دیوان ص 143)
لغت نامه دهخدا