- کاهدان
- انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
معنی کاهدان - جستجوی لغت در جدول جو
- کاهدان
- آنجائی که کاه را انبار کنند
- کاهدان
- انبار کاه، محل ریختن کاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب نظر، صاحبنظر
راهنما راهبر هادی دلیل
باتجربه، کارآزموده، دارای مدرک فوق دیپلم، خدمتگزار
کسی که راهی را بلد است، دانندۀ راه، آشنا به راه، راهبر، راهنما، برای مثال هم او راهدان هم فرس راهوار / زهی شاه مرکب زهی شهسوار (نظامی۵ - ۷۵۰)
شناسنده، داننده کار، هوشمند، عاقل، دانا، زیرک، قابل، هنرمند
کسی که کاه را نگهداری کند
خردمند، کارآزموده
کاهدان، انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
کاهنده، کم و کوتاه کننده
جائی که در آن کاه و علف ستوران نهند
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
خورجین، جای بار
بمعنی رایگان، چیز مفت که در عوض و بدل آن جیزی نباید داد
پاسبان و نگهبان راه
محافظ و نگاهبان راه
دو رودان (دجله فرات)
مانند زاهدان همچون پارسایان، منسوب به زاهد
پارسی ک زهدان زاجدان بچه دان زهدان
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
ظرفی که در آن نان و خوردنی بگذارند
ظرف چای
سست آهنگی (آهنگ قصد)