جدول جو
جدول جو

معنی کاهان - جستجوی لغت در جدول جو

کاهان
کاهنده، کم و کوتاه کننده
تصویری از کاهان
تصویر کاهان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهان
تصویر ماهان
(پسرانه)
منسوب به ماه، روشنچون ماه، زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
(پسرانه)
جهان، دنیا، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
فضا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، در حال کاویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر که از پیه و چربی انباشته شده، برآمدگی روی شانۀ گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهدان
تصویر کاهدان
انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاذان
تصویر کاذان
ستبر و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاران
تصویر کاران
در حال کاشتن، بذر کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشان
تصویر کاشان
خانه، کاشانه: (بسته پیشت کمر دو پیکر وار بت مشکوی و لعبت کاشان) (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالان
تصویر کالان
غلاف شمشیر و خنجر (گویش کردی مهاباد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهدان
تصویر کاهدان
آنجائی که کاه را انبار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهبان
تصویر کاهبان
کسی که کاه را نگهداری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسان
تصویر کاسان
فرانسوی شکندار، شکن بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، بسر و کول هم ور رونده: (نر و ماده کاروان ابر یکدگر بکشی کر شمه کن و جلوه گر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاهان
تصویر گاهان
پسوند زمان: چاشتگاهان دیرگاهان صبحگاهان گرمگاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
جهان، عالم، روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است: افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان. یا کوهان ثور. برآمدگی پشت گاو، پروین ثریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهدان
تصویر کاهدان
انبار کاه، محل ریختن کاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، به سر و کول هم ور رونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
((کَ یا کِ))
جهان، روزگار، دنیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
جهان، روزگار، دنیا، عالم، در علم نجوم مجموع سیارات منظومۀ شمسی، در علم نجوم فضایی که ستارگان در آن واقع شده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهان
تصویر اهان
تنه بریده، خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهن
تصویر کاهن
روحانی مسیحی یا یهودی، روحانی اقوام باستان مانند بابلیان و مصریان، غیب گو
فرهنگ فارسی عمید
آنکه خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند
فرهنگ لغت هوشیار
کهانت در فارسی: کندایی اختر ماری پیشگویی جمع کاهن فالگویان پیشگویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهن
تصویر کاهن
((هِ))
روحانی مصریان باستان، بابلیان و یهودیان، فال گیر، غیب گو، جمع کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهانیدن
تصویر کاهانیدن
((دَ))
کاستن، کم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهانیدن
تصویر کاهانیدن
کاهش دادن، کم کردن
فرهنگ فارسی عمید