جدول جو
جدول جو

معنی کاملی - جستجوی لغت در جدول جو

کاملی
(مِ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 2هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال راه مشهد به تبادکان. ناحیه ای است واقع در جلگه و هوای آن معتدل است و 78 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
کاملی
(مِ)
منسوب به کامل
لغت نامه دهخدا
کاملی
(مِ)
جد ابویعلی حمزه بن محمد بن محمد بن سلیمان ابوکامل بن حاتم الکاملی و او پسر ابوعبید بن ابوعمرو بن ابوکامل النسفی است که از مستعفری و غیر او حدیث شنید و درجمادی الاّخر سال 414 ه. ق. درگذشت. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامله
تصویر کامله
(دخترانه)
مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاملین
تصویر کاملین
(دخترانه)
گیاهی با گلهای زرد و کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاملیا
تصویر کاملیا
(دخترانه)
گلی درشت و زیبا به رنگ سفید و صورتی که در بهار ظاهر می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
پرندۀ کوچکی از نوع جل که بر روی سر چند پر به شکل کاکل دارد و ازحشرات تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامله
تصویر کامله
کامل، تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاولی
تصویر کاولی
کابلی، از مردم کابل، تهیه شده در کابل، کولی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کابلی
تصویر کابلی
از مردم کابل، تهیه شده در کابل، برای مثال ز ترکان بسی در پس پشت اوی / یکی کابلی تیغ در مشت اوی (فردوسی - ۸/۴۵۳)، کولی
فرهنگ فارسی عمید
درختچه ای زینتی و همیشه سبز از خانوادۀ چای با برگ های بیضی شکل و گل های سفید یا صورتی که در بهار می شکند
فرهنگ فارسی عمید
(مِ لی یَ)
المدرسه الکاملیه. مدرسه ای است که کامل القصاب محمد بن کامل بن احمد بن عبدالقادر از پیشوایان استقلال سوریه در دمشق بنا نهاد. رجوع به کامل القصاب و محمد بن کامل بن احمد بن عبدالقادر شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
قسمی گل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
تکمیل و کمال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ لی یَ)
اصحاب ابی کامل اند و آنان همه صحابه را بخاطر ترک بیعت علی (ع) و علی (ع) را نیز طعن کردند که ترک طلب حق خود کرد و در این تقاعد امام را معذور ندارند. بلکه گویند میباید خروج میکرد. لیکن با اینهمه در محبت علی (ع) غلو وافراط کردند و ابی کامل گوید که امامت در شخصی بشخص متناسخ میشود و این نور در شخصی به نبوت گراید و در شخصی به امامت نماید و گاه امامت به نبوت متناسخ شود. (از ترجمه الملل و النحل صص 190- 191). و رجوع به لباب الانساب ج 3 ص 24 شود. اصحاب ابی کامل که مردم را در ترک اقتدا به حضرت علی و آن حضرت را در ترک طلب کافر میدانستند و منکر خروج بر ائمۀ جور بودند. بشار بن برد شاعر از این فرقه بوده. (خاندان نوبختی ص 261). یکی از فرق نه گانه شیعه باشند از غلات. (بیان الادیان). ایشان از پیروان مردی رافضی هستند که ابی کامل نام داشت و میگفت که یاران پیغمبر چون دست بیعت به علی ندادند کافر شدند و علی نیز چون نبرد کردن با آنان را فروگذاشت کافر گشت زیرا جنگ با ایشان همچون نبرد با اهل صفین واجب بود. (تاریخ مذاهب اسلام چ محمد جواد مشکور ص 46). گروهی است از بدترین روافض منسوب به ابوکامل. (منتهی الارب) فرقه ای از غالیان شیعه منسوب به ابوکامل که قائل بتناسخ پس از مرگند. (از اقرب الموارد). رجوع به ابوکامل در کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
(مِ لی یَ)
سکه های منسوب به ملک الکامل ناصرالدین محمد بن عادل ابوبکر محمد بن ایوب. رجوع به ص 60 و ذیل 61 و 152 نقودالعربیه شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به کابل، آنچه که وابسته و مربوط به کابل باشد یا در آنجا بدست آید. یا اهلیلج کابلی. هلیله منسوب به کابل هلیله. یا تیغ کابل. تیغ ساخته کابل: (ز ترکان بسی در پس پشت اوی یکی کابلی تیغ در مشت اوی . {یا خنجر کابلی خنجر ساخته کابل: (کنون چنبری گشت پشت یلی تابد همی خنجر کابلی . {یا رقص کابلی. نوعی رقص منسوب به کابل، از مردم کابل اهل کابل
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است از پرندگان پرنده ایست از گونه های جل که در روی سر دارای چند پر بشکل کاکل است و در صحاری و مزارع خشک آسیا و اروپا و افریقا میزید. یکی از اقسام آن بنام کاکلی کوهی مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاولی
تصویر کاولی
منسوب به کاول. از مردم کاول کابلی، کولی لولی غریب اشمار
فرهنگ لغت هوشیار
کامیله در فارسی پیروان ابیکامل که از یک سوی مردمی را که سر از پیروی علی (ع) باز زده بودند از دین برگشته می دانستند و از سوی دیگر علی (ع) را سر زنش می کردند که چرا از هده خویش در جانشینی پیامبر (ص) چشم پوشیده است هم چنین کاملیه تنگسار (تناسخ) را باور داشتند درختچه ایست زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک میباشد. برگها یش بیضی و شبیه برگ چای است و گلهایش خوشرنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا بفراوانی کشت میشوند. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش درشت و زیبا برنگها سفید یا صورتی و یا قرمز است. گونه ژاپنی این گیاه در سال 1749 م. باروپا برده شده و امروز در آنجا بخصوص در فرانسه و ایتالیا بفراوانی کشت و تربیت میشود کاملیه قاملیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاملین
تصویر کاملین
فرانسوی گل کتنجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاملیت
تصویر کاملیت
تکمیل و کمال
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بر گرفته از نام ایتالیایی کشیش که این درختچه یا گلبن را از آسیا به اروپا برده کتنجک از گیاهان درختچه ایست زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک میباشد. برگها یش بیضی و شبیه برگ چای است و گلهایش خوشرنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا بفراوانی کشت میشوند. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش درشت و زیبا برنگها سفید یا صورتی و یا قرمز است. گونه ژاپنی این گیاه در سال 1749 م. باروپا برده شده و امروز در آنجا بخصوص در فرانسه و ایتالیا بفراوانی کشت و تربیت میشود کاملیه قاملیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی معین
((کُ))
پرنده ای است از گونه های جل که در روی سر دارای چند پر به شکل کاکل است و در صحاری و مزارع خشک آسیا و اروپا و آفریقا زندگی می کند. یکی از اقسام آن به نام کاکلی کوهی مشهور است
فرهنگ فارسی معین
((مِ))
درختچه ای است زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک می باشد. برگ هایش بیضی و شبیه برگ چای است و گل هایش خوش رنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا به فراوانی کشت می شوند. این گیاه همیشه سبز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
سراسر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Laziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
Consummately, Fully, Absolutely, Completely, Perfectly, Totally, Utterly, Wholly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolutamente, completamente, totalmente, perfeitamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
preguiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Faulheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
absolut, vollständig, vollkommen, perfekt, völlig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
lenistwo
دیکشنری فارسی به لهستانی