جدول جو
جدول جو

معنی کالتوم - جستجوی لغت در جدول جو

کالتوم
چوب چند پره که با چرخاندن آن پشم به نخ تبدیل می شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کانتور
تصویر کانتور
دایرۀ حسابداری در تجارتخانه، کارخانه یا شرکت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالیوه
تصویر کالیوه
عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی برای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکتوس
تصویر کاکتوس
گیاهی بوته ای یا درختی، بومی آمریکا، با ساقه و برگ های ضخیم، آب دار و پر از تیغ که گل های رنگین دارد، هر یک از گیاهان خاردار زینتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالتوز
تصویر مالتوز
دی ساکاریدی که از هیدرولیز نشاسته در جریان هضم تولید می شود، قند مالت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالجوش
تصویر کالجوش
اشکنۀ کشک، اشکنه
فرهنگ فارسی عمید
فلز کمیاب نقره ای رنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتی گراد ذوب می شود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمه رسانا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
ناحیۀ تجارتی است در آنور یا آنورس (Anvers) سکنۀ آن 7500 تن است
لغت نامه دهخدا
تیره ای است از گیاهان که اصل آنها امریکائی است، با تیره های دیگر اختلاف کلی دارند زیرا که ساقه های آنها بسیار ضخیم شده و غالباً از حالت استوانه ای خارج گشته و برگهای آنها بصورت خارهای کوچکی در نقاط مختلف ساقه درآمده است و آن گلهای گوناگون دارد، این گیاهان را در ایران بر حسب شکل ساقه بنام های گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 229)، زبان مادرشوهر،
، انجیر هندی، صبار، انجیر فرنگی، شجرالصبار، (فرهنگ نفیسی) (گیاه شناسی گل گلاب ص 230)
لغت نامه دهخدا
لوئی دومینیک، مشهور به بورگینیون رئیس معروف دسته ای از دزدان متولد در پاریس، وی در میدان ’گرو’ بسیاست اعدام رسید، جسارت و لیاقت او بصورت افسانه ای مانده است (1693 - 1721)
لغت نامه دهخدا
(پال لیو)
ردای فراخ یونانیان قدیم که رومیان نیز از آغاز جمهوری معمول داشتند، نواری از پارچۀ پشمی سپید دارای صلیب سیاه که پاپ بر روی لباسهای رسمی خود میافکند وبه همه آرشوک ها و بعض اوک های مقرّب نیز می دهد
لغت نامه دهخدا
(تُنْ)
فیزیک دان و شیمی دان و طبیعی دان انگلیسی (1766-1844 میلادی). وی در فرضیۀ اتمی بهری دارد
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در سه هزارگزی شمال شرقی هودرسفیلد به ایالت یورک انگلیس، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از فرانسه در شیمی متداول است، از اجسام بسیط و فلزی است، سفیدرنگ که در سال 1816م، کشف شد، این جسم در سولفور آهن و مس یافت شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی کالجوش است، (برهان) (آنندراج) (از شعوری ج 2 ورق 242)، و آن نان ریزه ریزه کرده باشد که با کشک و روغن و مغز گردکان و ادویه گرم جوشانیده خورند و آن را در خراسان اشکنه قروتی گویند، (برهان)، اشکنۀ کشک دار، رجوع به کالجوش شود
لغت نامه دهخدا
(لُ مِ)
یا کالمل گردی است سفید بسیار نرم و سنگین و بی بو و بی طعم که در آب و آلکل و اتر و روغنها غیر محلول می باشد و تحت تأثیر قلیاها به رنگ خاکستری درآمده و تحت تأثیر ایدروژن سولفوره و سولفورهای قلیائی سیاه میشود. تحت تأثیر نور آفتاب و یا اجسام آلی کالومل تجزیه شده و جیوه و سوبلیمه بدست می آید بنابراین نباید کالومل را به شکل پاستیل که از اجسام آلی و نشاسته درست شده تجویز نمود. اگر کالومل را در روی زخمها بگذارند به ترکیبات محلول تبدیل شده و خاصیت ضد عفونی پیدا میکند وممکن است برای بافتها کم و بیش محرک باشد در داخل دستگاه گوارش بتدریج حل شده و تبدیل به کلرور مضاعف جیوه و سود میگردد. در چنین حالت خاصیت ضدعفونی و ضد کرم و در بعضی دامها تأثیر مسهلی نیز پیدا میکند.
ناسازگاری - بعضیها معتقدند که کالومل در مجاورت اسیدها و کلرورها تبدیل به کلرور مرکوریک شده است ولی هیچوقت تجربه این قسمت را ثابت نکرده است از این جهت تا موقعی که تجربه دقیقی بعمل نیامده باشد این عقیدۀ قدیمی را باید محترم شمرد. کالومل با یدورها و اسید سیانیدریک و سرانجام با اجسام اکسیدان و قلیاها ناسازگاری میدهد. کالومل را برای درمان که راتیت مزمن و زخمهای سفیدۀ چشم بکار می برند. (از درمان شناسی عطائی ج 1 ص 203)
لغت نامه دهخدا
(کالیوی)
هذیان. هجر: چون بکوبند (عاقرقرحا را) و اندر سرکه آغارند و در دندان نهند درد دندان ساکن گرداند و لرز و آزیش که با کالیوی بود. (الابنیه عن حقایق الادویه). و از اندام شکنج را که با کالیوی بود فوتنج (پودنه) سود دارد. (الابنیه عن حقایق الادویه). و (عاقرقرحا) لرز و آزیش ببرد که با کالیوی بود. (الابنیه عن حقایق الادویه)
لغت نامه دهخدا
به هندی اسم نوعی ارز است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام قومی از مغول که در جنوب اتحاد جماهیر شوروی و بین دن و ولگا و سیبری پراکنده اند، تاتارهای سواحل ولگا
لغت نامه دهخدا
(لی وَ / وِ)
بمعنی کالیو است. نادان. احمق. سرگشته. (برهان) (صحاح الفرس). آسیمه. (صحاح الفرس). دیوانه مزاج. (برهان). کندفهم. (شعوری ج 2 ورق 259). کالویه و حیران و سرگردان. (ناظم الاطباء) ، پریشان. (ناظم الاطباء) :
نالۀ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی
مردم سرمست را کالیوه و شیوا کند.
منوچهری.
چون شدم نیم مست و کالیوه
باطل آنگه بنزد من حق بود.
ابوسعید خطیری.
شد سرم کالیوه عقل از سر بجست
خاصه این سر را که مغزش کمترست.
مولوی.
آن رهی که پخته سازد میوه را
و آن رهی که دل دهد کالیوه را.
مولوی.
روستائی در تملق شیوه کرد
تا که حزم خواجه را کالیوه کرد.
مولوی.
، بمعنی کر باشد یعنی آنکه گوشش نشنود. (از برهان). رجوع به کالیو شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی کرمکش از دارو ها نام تجارتی پروتو کلرورد و مرکور است که بصورت گردی سفید رنگ میباشد و اقل از قرن سیزدهم ترکیبش شناخته شده و در پزشکی و صنعت بکار رفته است. در پزشکی خصوصا بعنوای داروی ضد کرم های دستگاه گوارش و ضد سیفیلیس بکار میرفته است و چون در مجاورت کلرورهای قلیایی (از قبیل نمک طعام) تبدیل به کلرورد و مرکور (سوبلیمه) که سمی شدید است میشود از این جهت مدت کمی قبل و بعد از تجویز و خوردن کالومل اغذیه بدون نمک باید تجویز گردد. کلمل
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی خوراکی. طرز تهیه آن چنین است: نان را ریزه کنند همچنانکه برای اشکنه و کشک باب نرم کرده را با روغن و کمی فلفل و زیره و مغز گردکان و نانهای ریزه کرده در دیگ ریزند و دو سه جوش داده فرود آورند و خورند (نوع دیگر از آن هم معمولست) : (ماییم سه چار شخص معهود آزرده ز دور چرخ و انجم . {} داریم هوای کالجوشی از بی برگی نه از تنعم . {} اسبابش جمله هست حاصل جز روغن و کشک و نان و هیزم) (نظام الدین قمری اصفهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیوه
تصویر کالیوه
ابله، نادان، سر گشته، شیدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیوی
تصویر کالیوی
کالیو بودن، هذیان: (چون بکوبند (عاقر قرحا را) و اندر سر که آغارند و در دندان نهند درد دندای ساکن گرداند و لرزو آزیش که با کالیوی بود) (ابنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانتور
تصویر کانتور
دایره حسابداری در کارخانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خار دار خار مار تافتونی گل مار خارستون خنجری گیشدر تیغبرگ تیغی از گیاهان گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام خود میباشد و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود. اصل این گیاه از آمریکا است و با تیره های دیگر دو لپه ییها تفاوت کلی دارد زیرا ساقه انواع این گیاه بسیار ضخیم است و از حالت استوانه یی خارج شده است و برگها نیز شکل اصلی خود را از دست داده و بصورت خار های کوچکی در نقاط مختلف در آمده است. کاکتوس گلهای گوناگون دارد و دارای اقسام بسیار است که بر حسب شکل ساقه در ایران آنها را بنامهای گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند. اقسام مختلف این گیاه بعنوان گیاه تجملی در گلخانه و باغ و اطاق نگهداری میشود و برخی انواع کاکتوس درختهای بلند بارتفاع 15 تا 20 متر تشکیل میدهند و برخی اقسام آن جهت علوفه حیوانات در آمریکای جنوبی و الجزایر و تونس کشت میشود (معمو نوع بی خار آنرا بمنظور علوفه کشت میدهند) و نوعی از کاکتوس که بنام کاکتوس نو پال موسوم است غذای قرمز دانه است و در نقاطی که قرمز دانه تشکیل میشود کشت میگردد ککتوس صبیر انجیر فرنگی تین شوکی انجیر خار دار انجیر هندی انجیر مصری انجیر فرعونی صبار انجیر بربری انجیر یمنی انجیر اسپانیولی انجیر عربی انجیر مغربی رقع انجیر غربی. توضیح این گیاه دارای الکالوئیدی بنام کاکتین است که مقوی قلب میباشد و در مورد آنژین سینه از آن استفاده میکنند. یا کاکتوس کمبوزه یی. یکی از گونه های کاکتوس است که ساقه اش بشکل هندانه کروی میشود و یکی از گلهای زینتی است انجیر فرنگی خار دار. یا کاکتوس نپال. یکی از گونه های کاکتوس است که بمنظور تغذیه قرمز دانه کشت میشود قرمز انجیر آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی خوراکی. طرز تهیه آن چنین است: نان را ریزه کنند همچنانکه برای اشکنه و کشک باب نرم کرده را با روغن و کمی فلفل و زیره و مغز گردکان و نانهای ریزه کرده در دیگ ریزند و دو سه جوش داده فرود آورند و خورند (نوع دیگر از آن هم معمولست) : (ماییم سه چار شخص معهود آزرده ز دور چرخ و انجم . {} داریم هوای کالجوشی از بی برگی نه از تنعم . {} اسبابش جمله هست حاصل جز روغن و کشک و نان و هیزم) (نظام الدین قمری اصفهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالیوم
تصویر تالیوم
عنصر فلزی کمیاب
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت بصورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آنرا از تجزیه الکتریکی کلرورد و کلسیم بدست میاوردند. این فلز از سرب نرم تر ولی از سدیم سخت تر است و در هوا فاسد میشود و بهمین جهت آنرا در نفت یا روغن نگاه میدارند. با اکسیژن و کلرو گوگرد بشدت ترکیب میشود و مانند سدیم آب را تجزیه میکند و ئیدرات کلسیم میدهد. از املاح فراوان این فلز یکی کربنات کلسیم است که بصورت سنگها آهکی و سنگ مرمر و گل سفید (گل گیوه) در طبیعت بسیار فراوان میباشد. دیگر سولفات کلسیم است که آن هم بصورت گچ و آلباتر در طبیعت فراوان است کالسیوم
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی بومی آمریکا دارای ساقه های کلفت پرآب و برگ های به خار تبدیل شده (در بیشتر انواع) دارای گل های درشت و زیبا و میوه های رنگین شبیه انجیر
فرهنگ فارسی معین
((مِ لِ ئُ))
نام تجارتی نوعی کفپوش پلاستیکی سبک وزن در رنگ ها و طرح های گوناگون
فرهنگ فارسی معین
((کُ تُ))
کوچک ترین مقدار هر کمیت فیزیکی که می تواند به طور مستقل وجود داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالجوش
تصویر کالجوش
کله جوش، اشکنه، نوعی غذای حاضری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارتون
تصویر کارتون
((تُ))
نقاشی متحرک
فرهنگ فارسی معین
نیم کوب شدن برنج، مغز گردو و یا مغز بادام، درست نجویدن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی