معنی کوانتوم - فرهنگ فارسی معین
معنی کوانتوم
کوانتوم((کُ تُ))
کوچک ترین مقدار هر کمیت فیزیکی که می تواند به طور مستقل وجود داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کوانتوم
کانتور
کانتور
دایرۀ حسابداری در تجارتخانه، کارخانه یا شرکت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
کواتور
کواتور
لاتینی چهاره زبانزدی در خنیا قطعه ای موسیقی مرکب از چهار جزو خواندنی یا نواختنی
فرهنگ لغت هوشیار
کمانتو
کمانتو
دهی از دهستان سرشیوست که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کَمَتو
لغت نامه دهخدا
کواتور
کواتور
به معنی چهار، قطعه ای موسیقی مرکب از چهار جزو خواندنی یا نواختنی، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کواوم
کواوم
گیاهی است خوشبوی که بدان دست شویند و به عربی اذخر خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف کوم است. در فهرست مخزن الادویه کوادم بهمین معنی و در رشیدی کوام آمده. (از حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به کوام شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.