جدول جو
جدول جو

معنی کالتو - جستجوی لغت در جدول جو

کالتو
نیم کوب شدن برنج، مغز گردو و یا مغز بادام، درست نجویدن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کالو
تصویر کالو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کالت
تصویر کالت
فیلم کالت (Cult film) اصطلاحی در صنعت سینما است که به فیلم هایی اشاره دارد که همچنان پس از انتشارشان، طرفداران پایبندی و وفاداری بالایی دارند. این فیلم ها ممکن است در زمان انتشار اولیه خود توجه کمی از سوی مخاطبان و منتقدان داشته باشند، اما به تدریج توسط گروه های کوچکی از طرفداران به محبوبیت رسیده و به یک اثر مورد تحسین در بین این جامعه تبدیل شوند.
ویژگی های فیلم های فرهنگی شامل موارد زیر می شود:
1. کارایی های خاص : این فیلم ها ممکن است دارای موضوعات، سبک نویسندگی و کارگردانی منحصر به فرد و یا عناصر خاصی از جمله دیالوگ های بی رحمانه، شخصیت های غیرمعمول یا مضامین تاریک باشند که جذابیت خاصی برای طرفداران دارند.
2. انگیزه های فرهنگی : این فیلم ها ممکن است به دلیل ارتباط عمیقی با یک زیرفرهنگ خاص، گروه اجتماعی یا ایدئولوژی مورد توجه قرار بگیرند و به نماد یا نماینده این انگیزه ها تبدیل شوند.
3. رویداد های فرهنگی : برخی از این فیلم ها به دلیل محبوبیت در رویدادهای فرهنگی، همچون جشنواره های فیلم مستقل یا نمایش های خاص، معروف می شوند و این باعث می شود که جامعه های کوچکتر از طرفداران این فیلم ها رشد کنند.
4. تأثیر ماندگار : این فیلم ها ممکن است به دلیل رونق دوباره آن ها در دوره های بعدی، به تأثیرگذاری و توجه طرفداران بیشتری برسند و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شوند.
به عنوان مثال هایی از فیلم های فرهنگی می توان به `The Rocky Horror Picture Show`, `The Big Lebowski`, `Donnie Darko`, `Fight Club` و `Blade Runner` اشاره کرد که هر کدام از آن ها برای دارندگان خود طرفداری قوی و وفادار دارند و به عنوان آثاری با تأثیر فرهنگی و جامعه ای درازمدت شناخته می شوند.
فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس زمستانی ضخیم و بلند که روی لباس های دیگر بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالیو
تصویر کالیو
عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، واله، خلاوه، گیج، گیج و ویج، مستهام، آسمند، گیج و گنگ، کالیوه رنگ، کالیوه، هامی، سرگردان، پکر، آسیون
فرهنگ فارسی عمید
(لَ تُ یَ کَ)
نام طایفه ای بوده است در شمال هند. (تحقیق ماللهند ص 152)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
چیز علاوه و زاید. این لفظ هندی است و تنها اهل بنادر خلیج که تماس با هندیها دارند استعمال میکنند. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
از کلاه فارسی. قسمی کلاه پلیس
لغت نامه دهخدا
بدن و تن، کالوب، نمونه، نقشه، قالب، غضروف، هرچیز نارسیده، (ناظم الاطباء)، بمعنی اخیر ظاهراً صورت دیگری از کالک و کاله است، رجوع به کالوب شود
لغت نامه دهخدا
کالوی، نام پهلوان تورانی:
چو کالو بدید اندر آمد به پشت
یکی گرز و یک تیغ هندی به مشت،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تُ)
بزرگ، کاتوی بزرگ یکی از معاریف روم قدیم است که در سال 235 قبل از میلاد قدم بعرصۀ وجود نهاد و در 142 قبل از میلاد بمرد. کاتو در زراعت و جنگ و حقوق به وطن خویش خدمات بسیار کرد و چون در سال 184 بمقام حکومت ’احصاء’ رسید در برانداختن زندگانی آمیخته بتجملی که مردم روم آغاز کرده بودند و موجب فساد آن شهر بود کوشش بسیار کرد. سپس از جانب روم مأمور شد که به افریقا رود و در اختلافی که بین ’مازی نیسا’ و کارتاژ (قرطاجنه) پدید آمده بود حکم شد. کاتو چون در آن سفر عظمت و قدرت کارتاژ را مشاهده کرد و آن قدرت را منافی مصالح وطن خویش دید بمخالفت شهر مزبور کمر بست و آتش جنگ روم و کارتاژ را دامن زد. همیشه خطابه های خویش را در سنا بدین جمله ختم میکرد که ’علاوه بر آنچه گفتم کارتاژ را نیز ویران بایدکرد’ کاتو را کتاب گرانبهائی در ’اساس روم’ بوده است که اکنون در دست نیست لکن کتاب دیگر وی در باب ’زراعت’ موجود و از آثار ذیقیمت روم قدیم بشمار است. (تمدن قدیم ترجمه نصرالله فلسفی ص 493)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
در قدیم آن را لوکاتو کامبرزی میگفتند. کرسی بخش نر، از ناحیۀ کامبره، واقع در ساحل سل، آب راهۀ اسکو دارای 8427 تن سکنه. راه آهن از آن گذرد. دارای آبجوسازی، برودری، منسوجات پشمی است
لغت نامه دهخدا
کالبوی، کالپوی، رجوع به کالبوی شود
لغت نامه دهخدا
ناحیۀ تجارتی است در آنور یا آنورس (Anvers) سکنۀ آن 7500 تن است
لغت نامه دهخدا
(کالْ وُ)
شارل. مؤلف آرژانتینی که در سال 1824 میلادی در بوئنوآیرس بدنیا آمد و در 1906 میلادی بدرود حیات گفت. وی مؤلف کتاب تئوری و عملی حقوق بین الملل است
لغت نامه دهخدا
سلولهای مشابه و متحدالمرکزی که مولد اپیدرم و طبقۀ موهای کشنده و کلاهک می باشند، (گیاه شناسی ثابتی ص 289 و 475)
به هندی اسم نوعی از بیش است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است از اروگوئه دارای 30000 تن جمعیت است. بندری است کنار شط اروگوئه. در آنجا گوشت فراوان است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
از کلمه فرانسوی پالت . پوششی ضخیم که مردان و زنان بر روی دیگر جامه ها پوشند
لغت نامه دهخدا
از امرای زمان غازان خان است، این مرد یاغی شد و پس از دستگیر شدن با پسرش در ذی الحجۀ 696 هجری قمری در میدان تبریز به یاسا رسید، رجوع به تاریخ گزیده ص 592 و 593 و تاریخ مبارک غازانی ص 101 و 104 و 105 و 111 و 117 و 121 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس ضخیمی که مردان و زنان بر روی جامه دیگر پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی سو نرگس خرغوس از گیاهان گیاهی است از تیره آله ها که مردابی و مخصوص نواحی مرطوب و آبهای راکد است و دارای کاسبرگها یی برنگهای زرد یا سفید میباشد ولی گلبرگ ندارد. ماده زردی که از کاسبرگهای زرد این گیاه میگیرند در رنگ کردن کره بکار میرود. این گیاه در نواحی شمالی ایران میروید خرغوس اقحوان اجام قرکوز نرگس مرزقی صو نرگس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که برخی گونه هایش بصورت درختچه میباشند و برخی هم علفی هستند. گیاهی است یکساله و دارای برگها یش کوچک و ارغوانی میباشند. این گیاه در اکثر نقاط بحر الرومی و آسیا خصوصا ترکستان و شمال خراسان بفراوانی میروید و چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده میکنند. کاکوتی مقوی معده است مشنه پور چینک کاکتو کاکو تو تخم ملین اشتر پا اشتر پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیو
تصویر کالیو
نادان، ابله، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالو
تصویر کالو
تنه بدن، صورت شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالبو
تصویر کالبو
سرگشته، حیران، نادان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالیو
تصویر کالیو
((لِ))
سرگشته، حیران، ابله، احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالو
تصویر کالو
تنه، بدن، صورت، شکل
فرهنگ فارسی معین
((تُ))
لباسی ضخیم که مردم برای گرم نگاه داشتن بدن روی لباس های دیگر می پوشند
فرهنگ فارسی معین
ابله، بی خبر، کالوس، نادان، اصم، کر، ناشنوا، حیران، حیرت زده، سرگردان، سرگشته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بسیار تشنه، نوشیدن آب زیاد از پی تشنگی درازمدت
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن سنگ به فواصل دور، حرکت تند دست ها به هنگام راه
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب چند پره که با چرخاندن آن پشم به نخ تبدیل می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی بین نکا و بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
اهلی، حیوان خانگی
دیکشنری اردو به فارسی