- کافل
پذیرنده، پذیرندۀ تعهد کسی، پذرفتار، ضامن
معنی کافل - جستجوی لغت در جدول جو
- کافل (فِ)
عائل. پذیرفتار. پذیرنده. پذیرندۀ تعهد و تیمار کسی و آنکه چیزی نخورد و پیاپی روزه دارد و روزه ها را بهم متصل سازد و آنکه با خودپیمان بندد که در روزه سخن نگوید و حرفی بر زبان نیاورد. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
- کافل
ضامن، پذیرنده
- کافل ((فِ))
ضامن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد
آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
آنکه در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده، ناآگاه، بی خبر، فراموش کار
غافل شدن: غفلت کردن،برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴) ، بی خبر ماندن، فراموش کردن
غافل شدن: غفلت کردن،
مجموعۀ چند سیم هادی روکش دار که جریان برق را انتقال می دهند، مفتول ضخیم که از رشته های فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد
مرغی است، (شعوری ج 2 ص 256)، شخص بزرگ، پیراهن، (شعوری ج 2 ص 256)
(فِ لَ)
لغت نامه دهخدا
مؤنث کافل: به مجدالدوله و مادرش که کافلۀ ملک بود نامه ای بنوشت و قزوین به اقطاع خواست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 384). رجوع به کافل شود
(مُ فِ)
لغت نامه دهخدا
همسایه و هم پیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). همسایۀ هم پیمان. (از اقرب الموارد) ، عهد نماینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیر دریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند
کافله در فارسی پذرفتار کارگزار: زن مونث کافل: (بمجد الدوله و مادرش که کافله ملک بوده نامه ای بنوشت و قزوین با قطاع خواست. ) (تاریخ یمینی)
