- کاشان
- خانه، کاشانه: (بسته پیشت کمر دو پیکر وار بت مشکوی و لعبت کاشان) (مسعود سعد)
معنی کاشان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه، خانۀ کوچک
خانۀ زمستانی، آشیانه، لانه
خانۀ زمستانی، آشیانه، لانه
از مردم کاشان، کاشی، تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان
منسوب به کاشان اهل کاشان از مردم کاشان، ساخته کاشان: قالی کاشانی
خانه کوچک، رواق
در حال پاشیدن: مشک پاشان
کاونده، در حال کاویدن
درخت نشاندن، تخم گیاه را زیر خاک کردن که سبز شود
کنایه از در جایی ثابت قرار دادن مثلاً توپ را روی زمین کاشت
کنایه از در جایی ثابت قرار دادن مثلاً توپ را روی زمین کاشت
پاشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پاشنده مثلاً مشک پاشان
ستبر و فربه
در حال کاشتن، بذر کاران
فلاحت کردن، تخم افشاندن، بذر افشانی، کاریدن، پراکندن تخم
غلاف شمشیر و خنجر (گویش کردی مهاباد)
کاهنده، کم و کوتاه کننده
فرانسوی شکندار، شکن بردار
کاونده، بسر و کول هم ور رونده: (نر و ماده کاروان ابر یکدگر بکشی کر شمه کن و جلوه گر)
در حال کوشیدن سعی کنان
کاونده، به سر و کول هم ور رونده
Cultivate, Implant, Seed, Transplant
cultivar, implantar, semear, transplantar
anbauen, einpflanzen, säen, verpflanzen
uprawiać, wszczepiać, siać, przeszczepiać
выращивать , имплантировать , сеять , пересаживать
вирощувати , імплантувати , сіяти , пересаджувати
cultivar, implantar, sembrar, trasplantar
cultiver, implanter, semer, transplanter
coltivare, impiantare, seminare, trapiantare
verbouwen, implanteren, zaaien, transplanteren
उगाना , प्रत्यारोपण करना , बीज बोना , प्रत्यारोपण करना
menanam, menanamkan, menabur, mentransplantasi
زرع , يغرس