- کاسکینه
- سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز، سبزک، سبزه قبا، سبزگرا، کاسانه
معنی کاسکینه - جستجوی لغت در جدول جو
- کاسکینه
- بعضی آنرا (سبزک) دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: (چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک) (ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حقیقت، واقعیت
بمعنی حقیقی و واقعی
خوراکی که از ماست و دوغ تهیه می شود
سرطان
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
عنکبوت، تار عنکبوت، کارتند، کارتن، کارتنک
Resentfully, Spitefully
с возмущением , злобно
mit Ärger, rachsüchtig
з обуренням , з злою
z niechęcią, złośliwie
怀有怨恨地 , 怀恨地
com ressentimento, com rancor
con risentimento, con disprezzo
con resentimiento, con despecho
avec ressentiment, avec malveillance
met wrok, boos
ด้วยความขุ่นเคือง , อย่างมีความแค้น
dengan kebencian
بكرهٍ , بحقدٍ
नाराजगी के साथ , द्वेषपूर्ण तरीके से
מתוך כעס , מתוך טינה
憤慨して , 恨みを込めて
분개하여 , 원한을 품고
kırgın bir şekilde, kin dolu bir şekilde
kwa kuchukia, kwa chuki
ঘৃণা সহকারে , ঘৃণাসূচকভাবে
نفرت سے , کینہ کے ساتھ
جفته انداختن ستور برجستن و لگد انداختن چارپایان، جست و خیز کردن
هیئت دولت، هیئت وزیران
لگد و آلیز ستور، جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک