جدول جو
جدول جو

معنی کاسک - جستجوی لغت در جدول جو

کاسک
کاسکت، کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
تصویری از کاسک
تصویر کاسک
فرهنگ فارسی عمید
کاسک(سَ)
مصغر کاسه باشد. (برهان). مصغر کاس. (برهان قاطع چ معین، حاشیۀ لغت کاسک)
لغت نامه دهخدا
کاسک
کلاهخود، مغفر، ظرفی چوبین سفالین یا چینی گود که در آن چیزی خورند یا نوشند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاوک
تصویر کاوک
(پسرانه)
کاوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باسک
تصویر باسک
خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه، برای مثال ای برادر بیار کاسۀ می / چند باسک زنم ز خواب و خمار (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسر
تصویر کاسر
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسب
تصویر کاسب
کسی که مغازه ای دارد و در آن کالایی را خرید و فروش می کند، کنایه از کسی که برای به دست آوردن چیزی می کوشد، کوشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
محفظۀ پلاستیکی مستطیل شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن ها پیچیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشک
تصویر کاشک
کاش، در هنگام خواهش، آرزو و طلب چیزی به کار می رود برای مثال کاشک تنم بازیافتی خبر دل / کاشک دلم بازیافتی خبر تن (رابعه بنت کعب - شاعران بی دیوان - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسک
تصویر پاسک
باسک، خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمسک
تصویر کمسک
ماست چکیده، دوراغ، شیر بریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسج
تصویر کاسج
خارپشت بزرگ تیرانداز، سیخول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
دارای کمی، ناقص، کمی، کاهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسک
تصویر کوسک
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، کالوسک، باقلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسکت
تصویر کاسکت
کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
کلاه مردانۀ لبه دار. انواع کلاههایی که سربازان بسر میگذارند
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسک
تصویر پاسک
خمیازه دهان دره فاژ فاژه آسا خامیاز پاشک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی زیبال از پرندگان پرنده ایست سیاه رنگ باندازه سار از راسته سبکبالان بومی آمریکای جنوبی پرهای پشت آن زرد طلایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسج
تصویر کاسج
خارپشت کلان تیر انداز را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسد
تصویر کاسد
بی رواگ بی خریدار ناروا نارایج بی رونق مقابل روا رواج: (بازار حکمت کاسد و مزاج اهل شریعت فاسد) (جامع الحکمتین) یا کالای (متاع) کاسد. متاعی که از آن استقبال نکنند کالای ناروان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسر
تصویر کاسر
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسف
تصویر کاسف
بدحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسل
تصویر کاسل
سست و کاهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه
تصویر کاسه
ظرفی باشد که چیزی در آن خورند، قدح، جام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسی
تصویر کاسی
جامه پوش پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاجک
تصویر کاجک
تارک سر فرق سر میان سر: (زخم خوردن بکاچک اندر رزم خوشتر از طعنه عدو صد بار) (عزیز مشتملی فرنظام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشک
تصویر کاشک
ادات تمنی است و دال بر تاسف و افسوس و آرزو و حسرت، کاشکی
فرهنگ لغت هوشیار
کابوک} چو کبتر تبسی خانه کرده نهر کابک چو مار سغدی ره یافته بهر کاواک) (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسک
تصویر باسک
دهن دره، خمیازه خمیازه خامیازه دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است: تاسک تاس کوچک طاس کوچک طاس خرد، کعب کعبه یکی از کعبتین، آویز های طلا و نقره طاس، حقه سیم (از اسباب زینت) طاس، طاس کوچک که در منجوق و پرچم تعبیه شده است. یا طاسک پرچم. طاس پرچم. یا طاسک منجوق. ماهچه علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسکه
تصویر کاسکه
فرانسوی خود دار کلاه خود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خودار کلاه خود کلاه مردانه لبه دار، هر یک از انواع کلاههای لبه دار که سربازان بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست
تصویر کاست
کاهیدن، کاستن، نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسکت
تصویر کاسکت
((کِ))
کلاه لبه دار، کلاهی از جنس فلز و غیره که سر را از خطر حفظ می کند، کلاه ایمنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاسب
تصویر کاسب
سوداگر، پیشه ور
فرهنگ واژه فارسی سره