جدول جو
جدول جو

معنی کارکیایی - جستجوی لغت در جدول جو

کارکیایی
سروری، پادشاهی، برای مثال طاقت آن کارکیایی نداشت / کز غم کار تو رهایی نداشت (نظامی۷ - ۴۹)
تصویری از کارکیایی
تصویر کارکیایی
فرهنگ فارسی عمید
کارکیایی
(رِ)
عمل و شغل مهتری. سروری و سلطنت:
سر فروبردیم تا بر سروران سرور شویم
چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم.
سنائی
لغت نامه دهخدا
کارکیایی
کارکیائی، امیری و پادشاهی و کارفرمائی، (آنندراج) :
ورنه سر کارکیایی نداشت
وز غم کار تو رهایی نداشت،
نظامی (ص 71)
لغت نامه دهخدا
کارکیایی
امیری، پادشاهی، کارفرمایی
تصویری از کارکیایی
تصویر کارکیایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارکیا
تصویر کارکیا
پادشاه، فرمانروا، سرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارروایی
تصویر کارروایی
کارروا بودن، تدبیر کار، کارسازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگشایی
تصویر کارگشایی
عمل کارگشا، کار راه اندازی، کارسازی
فرهنگ فارسی عمید
رجوع به کارکیایی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورک سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 175 هزارگزی خاورسردشت و ده هزارگزی خاور شوسۀ سردشت به مهاباد واقع است، منطقه ای است کوهستانی و جنگلی با هوایی معتدل، دارای 129 تن سکنه از نژاد کرد می باشد، آبش از رود خانه سردشت و محصولش غلات، توتون و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالیش جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ایذه. منطقه ای است کوهستانی و گرمسیربا 210 تن سکنه که به لهجۀ بختیاری سخن میگویند. آبش از چشمه، محصول آن غلات است. شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از افغانیها که رقیب ابدالیها بودند و همیشه سلطان از طایفۀ ابدالی و وزیر از طایفۀ بارکزایی تعیین میشد و در 1257 هجری قمری دوست محمدخان از طایفۀ بارکزایی بر تخت سلطنت دست یافت و حکومت سلسلۀ ابدالی یا درانی منقرض شد و تا امروز خاندان او در افغانستان حکومت دارند.
خاندان بارکزایی:
دوست محمدخان
1242هجری قمری- 1826 میلادی
برگشت شاه شجاع به سلطنت
1255- 1258هجری قمری-
1839- 1842 میلادی
شیرعلی خان.
1280هجری قمری - 1863 میلادی
(افضل و اعظم در بلخ و کابل 1282-1284)
یعقوبخان
1296هجری قمری - 1879 میلادی
عبدالرحمن خان
1296هجری قمری - 1879 میلادی
(از تاریخ سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال صص 302-303).
عیوب (که در هرات انقلاب کرد)
1297-1297
حبیب الله
1289-1307
امان الله خان
1309-1337
نادرخان
-
محمدظاهر شاه
و رجوع به معجم الانساب ج 2 شود، در تداول عامه، بسیار خوردن
لغت نامه دهخدا
احتیاج، لزوم، ضرورت
لغت نامه دهخدا
خداوندی کار کار فرمایی، حکومت امارت (در گیلان و مازندارن)، پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروکیایی
تصویر کاروکیایی
پادشاهی و امیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارگشایی
تصویر کارگشایی
دلالی، وکالت، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارکیا
تصویر کارکیا
پادشاه، وزیر، کاردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکایی
تصویر کاکایی
تیره ای از پرندگان دریایی راسته آبچلیکان با بال های بلند، مرغ نوروزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
سودمندی، اثربخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارگشایی
تصویر کارگشایی
چاره جویی، مشکل گشایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
تاثیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
Efficacy, Workability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
efficacité, faisabilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
יעילות , פָּעִילוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
효과 , 작업 가능성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
efektivitas, kelayakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
प्रभावशीलता , कार्यक्षमता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
effectiviteit, werkbaarheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
eficacia, viabilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
efficacia, fattibilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
ефективність , працездатність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
эффективность , работоспособность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
skuteczność, wykonalność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
Wirksamkeit, Durchführbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
eficácia, viabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
效力 , 可行性
دیکشنری فارسی به چینی