- کارواش
- کارگاهی که در آن اتومبیل ها را می شویند، خودروشویی (واژه فرهنگستان)
معنی کارواش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قافله، قبیله
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، سنگ پستان، مویزه، مویزک عسلی، شیرینک، سگ پستان، مویزج عسلی، دبق، داروش
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
قافله، عده ای مسافر که با هم حرکت کنند، کاربان
معاون
آتلیه
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
صحنه جنگ
صاحب نظر، صاحبنظر
دولتمرد، عامل، دولتمرد
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
جاروب کش
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
کارگزار، پیشکار، وکیل
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
کارآموز، پیشه گر، صنعتگر
کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی، خرنای، کرنای، نای رویین، نای ترکی
جنگ وجدال، پیکار، نبرد، برای مثال همی تا برآید به تدبیر کار / مدارای دشمن به از کارزار (سعدی۱ - ۷۳) ، میدان جنگ
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
کسی که به دیگری کمک می کند و کار او را راه می اندازد، آنکه مشکل کسی را برطرف می سازد، گشایندۀ کار، دلال، واسطه، خداوند
باتجربه، کارآزموده، دارای مدرک فوق دیپلم، خدمتگزار
مامور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره می کند، وزیر
حاکم، کارمند دولت
حاکم، کارمند دولت
نافع و سودمند جهت پیشرفت کار، شایسته و سزاوار برای کار
گیاهی از خانوادۀ کاسنی با ساقه های بنفش و برگ های خال دار
کسی که به مراد و مقصود خود رسیده، کسی که به کام دل زندگی کند، کامیاب، خوشبخت
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده