- کارعات (رِ)
جمع واژۀ کارعه. (ناظم الاطباء). خرمابنان لب آب. (منتهی الارب). رجوع به کارعه شود
معنی کارعات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
ضایع ها، تباه ها، بیکاره ها، بی فایده ها، بی اعتبار شده ها، جمع واژۀ ضایع
نوعی ورزش رزمی که در آن بدون هیچ سلاحی و بدون درگیر شدن، فقط با دست یا پا به یکدیگر ضربه می زنند
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
جبال کارپات سلسله جبال واقع در اروپای وسطی مشرف بر جلگه های ’اسلوواکی’ و ’هنگری’ و بر نجدهای ’ترانسیلوانی’، ممتد از ’براتیسلاوا’ تا ’پورت دوفر’ (ابواب الحدیدیه) در ساحل ’دانوب’، بطول 1450 هزار گز، مرتفعترین نقطۀ آن قلۀ ’تاترا’ است
جمع واژۀ کاره، (ناظم الاطباء)
قطار شتر و استر وخر: (شتر بود بر کوه صد کاروان بهر کار بانکی یکی ساربان)، قافله کاروان: (دیههاء خواف و باخرز بشبیخونها و مغافصات فرو میگرفتند و میکشتند و کاربانها میزدند) (عتبه الکتبه)، وکیل (محمود بن عمر)
مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
مربوط به شاعران به شیوه گویندگان: جنبه شاعرانه، همچون شاعران به سبک شاعران: شاعرانه سخن می گوید
جمع شائعه، سرت ها (اخبارراست و دروغ) مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
