جدول جو
جدول جو

معنی کارت - جستجوی لغت در جدول جو

کارت
تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است، هر یک از ورق ها در ورق بازی
کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می کنند و در ملاقات ها و بازدیدها برای معرفی خود می دهند
تصویری از کارت
تصویر کارت
فرهنگ فارسی عمید
کارت
ورقۀ یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، (ناظم الاطباء)، مقوائی که نام دارندۀ آن بر آن نوشته است، کارت دعوت، ورق بازی چون گنجفه و غیره، کارت عضویت، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی
لغت نامه دهخدا
کارت
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است، کارت دعوت
فرهنگ لغت هوشیار
کارت
مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود، ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد، شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص، ملی ورقه ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصا
تصویری از کارت
تصویر کارت
فرهنگ فارسی معین
کارت
فیش، ورق، ورقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارن
تصویر کارن
(پسرانه)
نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم گودرز قیام کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
ائتلاف صاحبان چند کارخانه یا مؤسسه برای ثابت نگه داشتن بهای اجناس و محصولات خود، اتحادیه چند شرکت بزرگ اقتصادی برای کنترل قیمت ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
جعبۀ مقوایی که برای بسته بندی اجناس مختلف به کار می رود، جلد مقوایی، پوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
تننده، در علم زیست شناسی عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تنندو، کراتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای در اتومبیل که میل لنگ و شاتون ها را دربرمی گیرد، جعبۀ میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزه بودن، دوشیزگی، تازگی، نو بودن، در علم زیست شناسی پردۀ بکارت
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
رنه. فیلسوف و ریاضی دان و فیزیک دان فرانسوی. او1596 میلادی در لائۀ فرانسه متولد شد و در سال 1650 درگذشت. دکارت پس از آنکه دورۀ تحصیلات خود را در فلسفه و ریاضیات بسر برد، مدتی در نظام خدمت کرد ودر جنگها شرکت نمود. عاقبت به پاریس برگشت و به مقام استادی دانشگاه رسید. سپس به سیاحت و سفر پرداخت ومدت بیست سال از عمر خود را در هلند به عزلت و مطالعه گذرانید. در سال 1649 ملکۀ سوئد وی را به استکهلم دعوت کرد و دکارت اجابت نمود، ولی آب و هوای شهر به مزاج وی سازگار نبود و او پس از چند ماه اقامت درگذشت. جنازه او را به پاریس بردند و در کلیسای ’سن تتن’ دفن کردند. از آثار او کتب ذیل را باید نام برد:1- قواعدی برای رهبری فکر، که به سال 1628 آنرا نوشت. 2- بحث درباره روش، که به سال 1637 از تألیف آن فراغت یافت. 3- تفکرات مابعدطبیعی، که در سال 1641 تحریر یافت. 4- اصول فلسفه، که در سال 1644 آنرا نوشت. 5- بحث درباره عواطف روح، که به سال 1650 تألیف یافت. تفکرات دکارت موجب ایجاد مابعدالطبیعۀ جدید شد، و اساس مکتب اسکولاستیک را ویران کرد و روشی نو برای رهبری عقل ابداع نمود. این روش که بنام او کارتزیانیسم نامیده میشود در عبارت ذیل تلخیص می گردد: ’برای وصل به حقیقت باید یک بار در زندگی خود، خویشتن را از همه عقایدی که پذیرفته اند خلاص کرد و از نو و از پایه، همه دستگاههای معارف خود را بنیاد نهاد’. دکارت برای کسب دانش روشی مخصوص اختیار کرده و بهره ها از آن برده و معتقد است که انسان بر تحصیل علم یعنی فهم حقیقت خلقت و معلوم ساختن مجهولات توانایی دارد. پیشینیان و مخصوصاً اصحاب اسکولاستیک گذشته از اینکه علمشان منحصر به اخذ گفته های دیگران بود، و تحصیل معرفت را عبارت از تعلیم کتب می دانستند، وسیلۀ کسب علم را منطق - یعنی فن برهان - یافته بودند، و حال آنکه قواعد منطق با همه درستی و استواری، مجهولی را معلوم نمی کند و فایدۀ حقیقی آن همانا دانستن اصطلاحات و دارا شدن قوه تفهیم و بیان است، زیراکه برهان استخراج نتیجه است از مقدمات، پس هرگاه مقدمات معلوم نباشد نتیجه نخواهد بود و تنها با قواعد منطقی، معلومی را نمیتوان بدست آورد، و اگر مقدمات درست در دست باشد نتیجه خود حاصل است. عقل سلیم انسان به فطرت خود قواعد منطقی را بکار میبرد و به این همه بحث و جدال منطقیان حاجت ندارد. وی ریاضیات را نمونه و فرد کامل علم می داند و معتقد است که برای کشف مجهولات باید به همان راهی که ریاضیون پیش میروند کار کرد، و به ملاحظۀ آنکه علم جز حاصل عقل چیزی نیست پس همچنانکه عقل انسان یکی است علم هم یکی بیش نیست، همین علوم مختلف همه با هم مربوط و از سنخ واحدند و شخص عالم باید جامع همه باشد و میتواند باشد. در اسلوب عملیّات ریاضی دکارت طریقۀ تحلیل را پسندیده که پیشینیان در هندسه بکار می بردند و متأخران در حساب نیز معمول ساختند و جبر و مقابله نامیدند. دکارت اصول روش خود را در چهار قاعده بیان کرده: 1- هیچ چیز را حقیقت ندانم مگر اینکه بر من بدیهی باشد و در تصدیقات خود از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و نپذیرم مگر آنرا که چنان روشن و متمایز باشد که هیچگونه شک و شبهه در آن نماند. 2- هر یک از مشکلاتی که به مطالعه درآورم تا می توانم و به اندازه ای که برای تسهیل حل آن لازم است تقسیم به اجزاء نمایم (عمل تحلیل). 3- افکار خویش را بترتیب جاری سازم و از ساده ترین چیزها که علم به آنها آسان باشد آغاز کرده کم کم به معرفت مرکبات برسم و حتی برای اموری که طبعاً تقدیم و تأخر ندارد ترتب فرض کنم. 4- در هر مقام شمارۀامور و استقصا را چنان کامل کنم و بازدید مسائل را به اندازه ای کلی سازم که مطمئن باشم چیزی فروگذار نشده است. (فرهنگ فارسی معین از سیر حکمت در اروپا)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اکاره. (یادداشت مؤلف). رجوع به اکاره شود، جمع واژۀ اکمه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکم. سنگلاخها. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اکمه شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایوۀ بخش ایذۀ شهرستان اهواز، 48هزارگزی باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 90 تن، زبان آنان فارسی بختیاری، آب از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین ’سنگال’ و صحرا، سکنه 300000 تن، حاکم نشین ’نیورو’
لغت نامه دهخدا
(تِ)
در سنسکریت کارتیکه، یکی از شهور (ماههای) هندی قدیم. رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی ص 106، 107، 181، 201، 206، 250، 285، 287، 289، 291، 294 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
شرکت بزرگی که از چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
عنکبوت را گویند. (برهان) (انجمن آرا). مؤلف برهان گوید: اگر پای عنکبوت بر کسی بندند که شبها تب میکرده باشد تب ازو مفارقت کند، اگر جایگاه عنکبوت را با علک رومی بخور کنند تمام بگریزند و الا بمیرند:
جولهی را در خراسان بد وطن
دام زرقش کار او چون کارتن.
سراج الدین راجی.
، جولا. جولاهه
لغت نامه دهخدا
(رُ تِ)
ماده ای که در پلاستهای ریشه هویج علاوه بر کلروفیل وجود دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 20)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
جلد مقوائی برای ضبط اوراق، پرونده. جزوه دان
لغت نامه دهخدا
شرکت بزرگی که از چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
عنکبوت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای که زنجیر دوچرخه یا بعضی از آلات اتومبیل را می پوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
((تَ))
عنکبوت، جولاهه، نساج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
((تُ))
جلد مقوایی برای نگه داری برگه ها، پوشه، جعبه مقوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
((تَ))
عنکبوت، تار عنکبوت، کارتند، کارتنک، کارتینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
((بِ رَ))
دوشیزه بودن، دختری، تازگی
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
اتحادیه ای مرکب از چند شرکت یا مؤسسه اقتصادی برای در دست گرفتن بازار و نرخ ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دست نخوردگی، دوشیزگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چارت
تصویر چارت
نمودار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
فراوانی
فرهنگ واژه فارسی سره
جعبه مقوایی 2، پرونده دان، جزوه دان، مقوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شرکت، شرکت فراملیتی، کمپانی، کنسرسیوم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دختری، دوشیزگی، عذرت، تازگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عنکبوت
فرهنگ گویش مازندرانی