معنی بکارت
بکارت
((بِ رَ))
دوشیزه بودن، دختری، تازگی
تصویر بکارت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بکارت
بکارت
بکارت
دوشیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
بکارت
بکارت
دست نخوردگی، دوشیزگی
فرهنگ واژه فارسی سره
بکارت
بکارت
دوشیزه بودن، دوشیزگی، تازگی، نو بودن، در علم زیست شناسی پردۀ بکارت
فرهنگ فارسی عمید
بکارت
بکارت
دختری، دوشیزگی، عذرت، تازگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بصارت
بصارت
بینا گردیدن، بینا دل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بشارت
بشارت
مژدگانی، خبر خوش، نوید
فرهنگ لغت هوشیار
بکرات
بکرات
مکرر، بدفعات، بارها
فرهنگ لغت هوشیار
بکثرت
بکثرت
به فراوانی بطور فراوانی به بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
بکامت
بکامت
گنگی، عجز بیان، بلاهت
فرهنگ لغت هوشیار