جدول جو
جدول جو

معنی کاخت - جستجوی لغت در جدول جو

کاخت
(خِ)
شهری از گرجستان. کاخت و کارتیل نام دو شهر از گرجستان بوده است. (انجمن آرای ناصری). و رجوع به تذکرهالملوک چ 2 ص 5 و ص 76و مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 348 و 349 شود. شراب این ولایت معروف است نیز رجوع به کارتیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کالت
تصویر کالت
فیلم کالت (Cult film) اصطلاحی در صنعت سینما است که به فیلم هایی اشاره دارد که همچنان پس از انتشارشان، طرفداران پایبندی و وفاداری بالایی دارند. این فیلم ها ممکن است در زمان انتشار اولیه خود توجه کمی از سوی مخاطبان و منتقدان داشته باشند، اما به تدریج توسط گروه های کوچکی از طرفداران به محبوبیت رسیده و به یک اثر مورد تحسین در بین این جامعه تبدیل شوند.
ویژگی های فیلم های فرهنگی شامل موارد زیر می شود:
1. کارایی های خاص : این فیلم ها ممکن است دارای موضوعات، سبک نویسندگی و کارگردانی منحصر به فرد و یا عناصر خاصی از جمله دیالوگ های بی رحمانه، شخصیت های غیرمعمول یا مضامین تاریک باشند که جذابیت خاصی برای طرفداران دارند.
2. انگیزه های فرهنگی : این فیلم ها ممکن است به دلیل ارتباط عمیقی با یک زیرفرهنگ خاص، گروه اجتماعی یا ایدئولوژی مورد توجه قرار بگیرند و به نماد یا نماینده این انگیزه ها تبدیل شوند.
3. رویداد های فرهنگی : برخی از این فیلم ها به دلیل محبوبیت در رویدادهای فرهنگی، همچون جشنواره های فیلم مستقل یا نمایش های خاص، معروف می شوند و این باعث می شود که جامعه های کوچکتر از طرفداران این فیلم ها رشد کنند.
4. تأثیر ماندگار : این فیلم ها ممکن است به دلیل رونق دوباره آن ها در دوره های بعدی، به تأثیرگذاری و توجه طرفداران بیشتری برسند و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شوند.
به عنوان مثال هایی از فیلم های فرهنگی می توان به `The Rocky Horror Picture Show`, `The Big Lebowski`, `Donnie Darko`, `Fight Club` و `Blade Runner` اشاره کرد که هر کدام از آن ها برای دارندگان خود طرفداری قوی و وفادار دارند و به عنوان آثاری با تأثیر فرهنگی و جامعه ای درازمدت شناخته می شوند.
فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کاخه
تصویر کاخه
یرقان، زردی گندم، باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
درخشش و برق وسایل برنده مانند شمشیر که نشان دهندۀ تیزی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
محفظۀ پلاستیکی مستطیل شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن ها پیچیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باخت
تصویر باخت
باختن، مالی که در قمار از دست می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
تاختن، دویدن یا با سرعت رفتن، حمله
تاخت آوردن: حمله کردن
تاخت زدن: عوض کردن چیزی با چیز دیگر، مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر
تاخت کردن: تاختن، اسب دواندن، غارت کردن
تاخت و تاز: اسب دوانیدن، اسب تاختن، حمله، هجوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
دارای کمی، ناقص، کمی، کاهش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نام قصبه ای است در جهت مشرق از سیبری، در قضای ورخنه اودینسک از ایالت ماوراء بایکال در کنار رودی مسمی به همین اسم که در 200 هزارگزی جنوب آن واقع گشته و وارد دریاچۀ بایکال شود، و حدود 500 تن سکنه دارد
نام قریۀ بزرگ و مرکز قضائی است در سنجاق ملاطیه از ولایت معمورهالعزیز، در 65 هزارگزی جنوب شرقی ملاطیه در کنار نهری مسمی به همین اسم از توابع فرات. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(خُ تُ)
قضای کاخته، قضائی است در ولایت معمورهالعزیز از طرف شمال با قضای ملاطیه، از طرف مغرب و جنوب غربی، بقضای حصن منصور و از جانب جنوب شرقی به ولایت دیار بکر و از سمت شمال شرقی به سنجاق خرپوست هم محدود میباشد و سکنۀ آن مسلمان و ارمنی هستند. عده ای ازسکنه کرد میباشند. اراضی اش ناهموار و غیر مسطح و بسیار حاصلخیز است. انگور و میوه های گوناگون در آن بعمل می آید. در فصل تابستان اهالی خانه های خویش را رها کرده در ییلاقها چادرنشینی مینمایند. حیوانات و مخصوصاً گوسفند فراوان است، از پشم آنها گلیم و قالی میبافند و آن بمرغوبی و خوبی آقچه طاغ نیست، در داخل این قضا پلی سنگی بسیار محکم و قدیمی و برخی از آثار عتیقۀ دیگر نیز دیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است، کارت دعوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابت
تصویر کابت
هلاک سازنده، بر زمین افکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
کشت و زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست
تصویر کاست
کاهیدن، کاستن، نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرخت
تصویر کرخت
کرخ: (شیره انگور را بهر کسان ریزد بخم باده نوشی کی کند طبع کرخت باغبان ک) (علی خراسانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
جوهر شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاخر
تصویر کاخر
که آخر که عاقبت که باخره: (ببوی نافه ای کاخر صبازان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها خ) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاخه
تصویر کاخه
باران مطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
ساختن، صنع، صنعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باخت
تصویر باخت
برد و باخت، مغلوبیت در قمار، زیان، مقابل برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
نوعی از رفتن اسب، به تاخت رفتن، دو و دویدن، حمله و هجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاخر
تصویر کاخر
((خَ))
پژمرده و پریشان، ناخوشی یرقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاست
تصویر کاست
((س))
محفظه کوچک که در آن نوار فیلم یا نوار ضبط صوت قرار دارد، پوش نوار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاست
تصویر کاست
((سْ تْ))
کاهش، نقصان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
زراعت کردن، کاشتن
فرهنگ فارسی معین
((یْ))
وسیله ای برای پرواز انفرادی به وسیله بادبان یا بال هایی بسیار بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
((حَ))
ساختن، صنعت، آمادگی، ساز، سامان، ساز و برگ اسب، ساختار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاخه
تصویر کاخه
((خَ))
باران، زردی، یرقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارت
تصویر کارت
مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود، ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد، شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص، ملی ورقه ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
دویدن اسب، دو، دویدن، حمله کردن، هجوم آوردن، و تالان تاخت و تاز و غارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
((کَ نَ))
جوهر، جوهر شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
حمله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
احداث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کرخت
تصویر کرخت
بی حس
فرهنگ واژه فارسی سره