جدول جو
جدول جو

معنی کاتلام - جستجوی لغت در جدول جو

کاتلام
دوک نخ ریسی چوپانی شبیه صلیب که زایده ای در انتهای یک سر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
زمین پرگل و لای که عبور از آن دشوار است، آبگند، لجن زار، مرداب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
ناقص، کامل نشده، به پایان نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استلام
تصویر استلام
دست مالیدن و بوسه زدن به چیزی به قصد تبرک
استلام حجر: در فقه دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتلام
تصویر احتلام
جنب شدن در خواب، انزال منی در خواب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ تلم، بمعنی آبکند یا شکاف در زمین بدرازا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام محلی است در جزیره سامس، پس از آن یونانیها به طرف سامس راندند و چون به کالام رسیدند در نزدیکی معبد ژون لنگر انداختند و قوای خود را برای جنگ (با پارسیان) آماده کردند، (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 867)
لغت نامه دهخدا
آلکساندر، نقاش و گراوورسازسوئیسی متولد به سال 1810 میلادی و متوفی به سال 1864، وی در ترسیم دورنما زبردستی و مهارت داشته است
لغت نامه دهخدا
شهری است در هندوستان در ناحیۀ ’ملوه’ در مسیر راه آهن بمبئی به دهلی و مرکز ایالت راتلام است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغتلام
تصویر اغتلام
بندگی ورن (شهوه)، توفیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به ناتمام ناهام ناهرو نافرجفت نافرجام، خام، نادرست بش، آکدار غیرکامل ناقص، بپایان نرسیده، ناپخته خام، معیوب، نادرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاکلام
تصویر لاکلام
بی گفتگو بی سخن: و فراست و امانت و دیانت و انصاف لا کلام داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتالگ
تصویر کاتالگ
فهرست کتابها و مال التجاره و غیر آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتلیک
تصویر کاتلیک
کاتولیک جاثلیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتیلار
تصویر کاتیلار
فرانسوی کاتیلاک بنگرید به کاتیلاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتیلاک
تصویر کاتیلاک
فرانسوی خوج (گویش گیلمی) گلابی جنگلی گلابی زمستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
ترکی مرداب آبگند ترکی مرداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتتام
تصویر اکتتام
پنهان شدن، پوشیدگی، رنگ کردن مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتمام
تصویر باتمام
بی کم و کاست از دم
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلام
تصویر احتلام
گوشاسب در خواب جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاملاً
تصویر کاملاً
((مِ لَ نْ))
به طور کامل، تماماً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
((تَ))
پایان نیافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتلام
تصویر احتلام
((اِ تِ))
خواب دیدن، جماع کردن در خواب، انزال منی در خواب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استلام
تصویر استلام
((اِ تِ))
لمس کردن، دست کشیدن به چیزی، بوسه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
باطلاق، پهنه زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی، رطوبت در آن اشباع شده، به حالت سست و اسفنجی در آمده، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته، یا گیاهانی بر آن روییده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
نیمه کاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتتام
تصویر اکتتام
پنهان شدن، پوشیدگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتلاء
تصویر اکتلاء
بیدارمانی، پاس داشت، پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
Incomplete, Scrappy, Unfulfilled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وسیله ای برای درست کردن نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
دوک نخ ریسی ویژه ی چوپانان
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی به شکل حرف (t) که نخ ریسان رشته ی بافته را به گرد آن پیچند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incompleto, briguento, não cumprido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incompleto, peleón, incumplido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی