جدول جو
جدول جو

معنی کآن - جستجوی لغت در جدول جو

کآن
مخفّف واژۀ که آن
تصویری از کآن
تصویر کآن
فرهنگ فارسی عمید
کآن
(زَ)
گاه در رسم خط فارسی ’کۀ’موصول با اسم اشارۀ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه پس از خود ترکیب می شود بدینسان: کان، کاین، کز، کش، کت (که آن، که این، که از، که اش، که ات) :
و آن شب تیره کآن ستاره برفت
و آمد از آسمان بگوش تراک،
خسروانی،
از او گر نوشته بمن بر بدیست
نگردد بپرهیز کآن ایزدیست،
فردوسی،
ز توران و از هند و از چین و روم
ز هر کشوری کآن بد آباد بوم،
فردوسی،
بسی راغ کآن رزمگاه من است
به هر سو نشان سپاه من است،
فردوسی،
کسی را کآن سخن در گوش رفتی
گر افلاطون بدی از هوش رفتی،
نظامی،
بجان تا بدین گنگ بار از شگفت
چه بینیم کان یاد باید گرفت،
اسدی،
مبر گفت غم کآن کنم کت هواست
به هر روی فرمان و رایت رواست،
اسدی،
و رجوع به ’که’و ’آن’ شود،
کان در کلمه نیاکان بر خلاف تصور برخی علامت جمع نیست بلکه فقط ’ان’ علامت جمع است و ’ک’ دنبالۀ کلمه نیا است که در پهلوی نیاک و جمع آن نیاکان بوده است، رجوع به کلمه نیا در برهان و حواشی آقای دکتر معین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کان
تصویر کان
معدن، کنایه از سرچشمه، منبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفن
تصویر کفن
پوشاندن، پوشاندن مرده با کفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهن
تصویر کهن
کهنه، دیرین، دیرینه، قدیم، بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کون
تصویر کون
گون، گیاهی خاردار با ساقه های ستبر و شاخه های بلند و انبوه و گل های سرخ، بنفش، سفید یا زرد کم رنگ که از آن کتیرا می گیرند، دهله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرن
تصویر کرن
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرنگ، کورنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کون
تصویر کون
بودن، هستی یافتن، پدید آمدن، هستی و عالم وجود
کون وفساد: در فلسفه هستی یافتن و تباه شدن که به طور پیوسته بر جهان هستی عارض می گردد
کون و مکان: کنایه از مجموع آنچه در عالم وجود دارد، جهان هستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلن
تصویر کلن
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، غند، گل غنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکن
تصویر آکن
آکندن، پسوند متصل به واژه به معنای ا کننده مثلاً پشم آکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کین
تصویر کین
بغض و دشمنی که انسان در دل نگه دارد، دشمنی، عداوت، کینه، جنگ، انتقام
کین ایرج: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو کردی «کین ایرج» را سرآغاز / جهان را کین ایرج نوشدی باز (نظامی۱۴ - ۱۸۱)
کین سیاوش: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، کین سیاووش، برای مثال چو زخمه راندی از کین سیاوش / پر از خون سیاوشان شدی گوش (نظامی۱۴ - ۱۸۱)
کین سیاووش: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، کین سیاوش
کین آختن: کینه کشیدن، انتقام گرفتن، کنایه از جنگ کردن برای مثال همی برد بر هر سوی تاختن / بدان تاختن بود کین آختن (فردوسی - ۸/۲۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفن
تصویر کفن
پارچه ای که مرده را با آن می پوشانند و دفن می کنند، جامۀ مرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشن
تصویر کشن
پر، انبوه، بسیار
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
مخفف آکننده، و از آن کلماتی مرکب توان کرد، چون پشم آکن، قزاکن، جوزآکن، سحرآکن، آنکه پشم، قز، جوز، و سحر آکند
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
سلسلۀ جبال واقعه در شمال بوهم منشعب از الب. نام این کوه به آلمانی ریزن گبیرگ و به زبان چک کرکنوشه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرن
تصویر کرن
رنگ میان زرد و بور رنگ بین سرخ و زرد، آنچه برنگ مزبور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدن
تصویر کدن
تخت روان، کد جامه جامه ای سبک که زنان در خانه پوشند، فربه: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تو گذاشتن در درزیگری، رویگردانی، پنهان کردن، خودداری: از بد گویی، خودداری: از ارمغان دادن، ناپیدا کردن زدودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتن
تصویر کتن
کاسه ریم چرک، دود گرفتگی دود زدگی
فرهنگ لغت هوشیار
گلوله و گرهی که از گردن و اعضای مردم بر آید، پنبه زده شده که برای رشتن گلوله گرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهن
تصویر کهن
قدیم و دیرینه و فرسوده، مقابل نو و تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کین
تصویر کین
مخفف که این عداوت، دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
جامه مرده، جامه ای که مرده را بر آن پوشند و بدان جامه وی را در گور گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره کحن ها میباشد. گیاهی است پایا که دارای برخی گونه های درختچه یی شکل است. برگها یش متناوب و گلها یش آبی است که در انتهای ساقه قرار دارند. این گیاه در اکثر نواحی بحرالرومی و شمال افریقا میروید و از برگها یش چوشانده ای که خاصیت لینت دارد تهیه میکنند. بهمین مناسبت گیاه مزبور را بنام سنای شهری نیز میخوانند سنای بلدی سنای شهری عینون غسله کحلی کحء سلیس زرقا مینای آسمانی غنوم سریجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کان
تصویر کان
جایی که از آن فلزات و شبه فلزات استخراج کنند، معدن
کان به گوهر کردن: کنایه از به نوایی رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلن
تصویر کلن
((کُ لَ))
پنبه زده شده که آن را برای ریسیدن گلوله کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشن
تصویر کشن
((کَ شَ یا ش))
گشن، پر، انبوه، فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفن
تصویر کفن
((کَ))
پوشاندن جسد مرده با کفن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرن
تصویر کرن
((کُ رَ))
رنگ میان زرد و بور، رنگ بین سرخ و زرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کین
تصویر کین
عداوت، دشمنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهن
تصویر کهن
((کُ هَ))
کهنه، قدیمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کون
تصویر کون
((کَ یا کُ))
هستی، وجود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفن
تصویر کفن
((کَ فَ))
پارچه سفیدی که بر تن مرده کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کان
تصویر کان
معدن
فرهنگ واژه فارسی سره
کدام، سازمان بهداشت جهانی
دیکشنری اردو به فارسی