غُنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بَندَک، بُنجَک، پُنجَک، غُندِش، کَندِش، بَندَش، پُندَش، غُند، گُل غُنده
گلوله و گرهی باشد که از گردن و اعضای مردم بر می آید. (برهان) (فرهنگ فارسی معین). گلوله ای باشد که در گلو و گردن کسی باشد. آن را غر و باغره نیز گویند. (آنندراج) : سخن نتیجۀ روح است وگر سخن نبود به عقل و نفس بجز غمه و کلن چه رسد؟ پوربهای جامی (از آنندراج). ، باغره را نیز گویند و آن علتی باشد که بسبب زحمت دیگر بهم رسد و چون زحمت اول برطرف شود آن هم برطرف گردد. (برهان). باغره. (ناظم الاطباء) ، زحمتی را نیز گویند که پای آدمی برابر (؟) باد می شود و عربان داءالفیل خوانند. (برهان). داءالفیل. (ناظم الاطباء) ، پنبۀ زده را نیز گویند که از برای رشتن گلوله کرده باشند و در عربی نیز پنبۀ گلوله کرده را کلن خوانند. (برهان). پنبۀ زده. (ناظم الاطباء). پنبۀ زده که برای ریستن کر کرده باشند و گلوله باشد. (آنندراج). پنبۀ زده که برای رشتن گلوله کرده باشند. (فرهنگ فارسی معین)
شهری در آلمان که بر کنار رود رن واقع است و 645800 تن سکنه دارد و بوسیلۀ رومیان بنا نهاده شده است. در این شهر کلیسای بزرگ و زیبائی که به سبک گوتیک ساخته شده وجود دارد. کارخانه های بافندگی، شیمیایی، آرد سازی، آبجوسازی، شیشه گری و ابزار سازی آنجا مشهور است وتجارت پررونقی دارد. این شهر به سبب آب معطرش ’اودوکلنْی’ که بوسیلۀ فارینا در قرن هجدهم اختراع شده بود شهرت جهانی یافته است. در جنگ دوم جهانی نیمی از این شهر بر اثر بمباران ویران گردید. (از لاروس)
نان برنجی، نانی که زیر خاکستر گرم می پزند، گوسفند ماده.، خاکستر سبک، دودی که به هنگام روشن کردن بخاری از آن برخیزد.، قفل در چوبی که از داخل بسته می شد، کلون در