جدول جو
جدول جو

معنی ژیری - جستجوی لغت در جدول جو

ژیری
آرتور، نام محقق فرانسوی، متولد در تره وو مؤلف کتابی در سیاست (1848-1899 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیری
تصویر بیری
(دخترانه)
زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیری
تصویر هیری
گل همیشه بهار، گل شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیری
تصویر خیری
طاق، ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیرو، هیری، زراوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ییری
تصویر ییری
جاری، نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هژیری
تصویر هژیری
پسندیدگی، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیری
تصویر قیری
در تازی نیامده گژفی زفتی گژفیک منسوب به قیر مربوط به قیر، سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیری
تصویر غیری
اجنبی و بیگانه، شخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
سالخوردگی کهنسالی سیخوخت مقابل جوانی. یا روز پیری. هنگام سالخوردی زمان کهنسالی: بهشتاد شد سالیان قباد نبد روز پیری هم از مرگش شاد. (شا. بخ 2308: 8) یا مقام پیری. شیخوخت. یا پیری است و فراموشی. پیران بهنگام فراموشی گویند، جوانان که چیزی را فراموش کرده بشوخی چنین گویند. یا پیری است و هزار عیب. پیری عیبهای بسیار همراه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیری
تصویر سیری
عدم رغبت به طعام، پری و سرشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیری
تصویر خیری
گل همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی داد سنجان (هیئت منصفه)، فرمداران (هیئت حاکمه)، آروینیان (هیئت ممتحنه) هیئت منصفه، هیئت ممتحنه. توضیح: احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیری
تصویر بیری
فرش گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیری
تصویر غیری
((غِ))
شخص دیگر، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیری
تصویر خیری
((خِ))
گل شب بو، گل همیشه بهار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوری
تصویر ژوری
هیئت منصفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیری
تصویر پیری
سالخوردگی، کهنسالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیری
تصویر خیری
صفه، ایوان، رواق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیری
تصویر پیری
کهولت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیری
تصویر شیری
Milky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
starość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
奶白色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
老年痴呆
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیری
تصویر شیری
mleczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senilität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
молочний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیری
تصویر شیری
milchig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
молочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
senilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی