معنی هژیری
- هژیری
- پسندیدگی، نیکویی
واژههای مرتبط با هژیری
هدیری
- هدیری
- منسوب به هدیر که نام جد خاندانی است. (از سمعانی)
همیری
- همیری
- دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. دارای 250 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، برنج، خرما و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
هژیر
- هژیر
- هجیر، خوب، پسندیده، زیبا، چابک، چالاک، خوب چهره، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
هیری
- هیری
- گل همیشه بهار، گل شَب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شَب اَنبوی، خِیرو، خیری، زِراوِشان
هژیر
- هژیر
- پسندیده، نیکو،
برای مِثال نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر / با طالعِ مبارک و با کوکبِ منیر (منوچهری - ۴۸) ، به شاهِ کیان گفت زردشتِ پیر / که در دینِ ما این نباشد هژیر(فردوسی - ۵/٨4) ،
زیبا،برای مِثال خمّیده گشت و سست شد آن قامتِ چو سرو / بی نور ماند و زشت شد آن صورتِ هژیر (ناصرخسرو - ۱۰۳) ،
جلد، چابک،برای مِثال دریغ آن سرِ تخمۀ اردشیر / دریغ آن جوان و سوار هژیر (فردوسی - ۸/۴۶۹) ،
زیرک، هوشیار
هژیر
- هژیر
- خوب و پسندیده و نیک
هژیر
- هژیر
- زیرک، هوشیار، نیکو، پسندیده
ژیری
- ژیری
- آرتور، نام محقق فرانسوی، متولد در تره وو مؤلف کتابی در سیاست (1848-1899 میلادی)
هیری
- هیری
- بر وزن و معنی خیری است که گل شب بو گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، وآن گلی باشد معروف که شبها بوی خوش کند، (برهان)