جدول جو
جدول جو

معنی ژول - جستجوی لغت در جدول جو

ژول
چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
تصویری از ژول
تصویر ژول
فرهنگ لغت هوشیار
ژول
چین و شکن، ژولیده، پریشان
تصویری از ژول
تصویر ژول
فرهنگ فارسی معین
ژول
ژولیدن، آشفته و درهم، پریشان، ژولیده، چین و چروک، چین و شکنج
واحد اندازه گیری کار و انرژی معادل ۱۰۷ ارگ (ergs) در ثانیه
تصویری از ژول
تصویر ژول
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
((لِ یا لَ))
چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولک
تصویر ژولک
((لَ))
پرنده ای خوش آواز شبیه چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژول
تصویر بژول
استخوان شتالنگ کعب وژول بجول بجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژول
تصویر بژول
(دخترانه)
نگارش کردی: بژ، برژانگ، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
اشتالنگ کعب قاب بجول پجول، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند، فندق بندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژول
تصویر وژول
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژول
تصویر بژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژول
تصویر پژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژول
تصویر وژول
انگیزش تحریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژول
تصویر پژول
((پَ))
استخوان بین دو قوزک پا، پستان زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وژول
تصویر وژول
((وُ))
بجول، استخوان پاشنه پا، شور و غوغا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولیده
تصویر ژولیده
در هم شده، آمیخته، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
(ژولید ژولد خواهد ژولید ژولنده ژولیده) در هم شدن پریشان شدن آشفته گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژولانیدن
تصویر ژولانیدن
پریشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژولیده
تصویر ژولیده
درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم، برای مثال همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی - لغت نامه - ژولیده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژولیدن
تصویر ژولیدن
درهم شدن، پریشان شدن، آشفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژولیده
تصویر ژولیده
((دِ))
پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولیدن
تصویر ژولیدن
((دَ))
پریشان شدن، جولیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولانیدن
تصویر ژولانیدن
((دَ))
آشفته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
آشفتگی، پریشانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژولیده
تصویر ژولیده
Shaggily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
Shagginess
دیکشنری فارسی به انگلیسی