- ژول
- چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
معنی ژول - جستجوی لغت در جدول جو
- ژول
- چین و شکن، ژولیده، پریشان
- ژول
- ژولیدن، آشفته و درهم، پریشان، ژولیده، چین و چروک، چین و شکنج
واحد اندازه گیری کار و انرژی معادل ۱۰۷ ارگ (ergs) در ثانیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چکاوک
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
چکاو، چکوک، چاوک، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
استخوان شتالنگ کعب وژول بجول بجل
اشتالنگ کعب قاب بجول پجول، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند، فندق بندق
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
انگیزش تحریک
در هم شده، آمیخته، پریشان
(ژولید ژولد خواهد ژولید ژولنده ژولیده) در هم شدن پریشان شدن آشفته گردیدن
پریشان کردن
درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم، برای مثال همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی - لغت نامه - ژولیده)
درهم شدن، پریشان شدن، آشفته شدن
آشفتگی، پریشانی
Shaggily
Shagginess
неопрятно
лохматость
zottelig
Zottigkeit
безладно
кудлатість
potargany
kudłatość