جدول جو
جدول جو

معنی ژنو - جستجوی لغت در جدول جو

ژنو
(ژِ نِوْ)
نام شهری در سویس و کرسی بخشی به همین نام بر کنار دریاچۀ لمان، دارای 135000 تن سکنه. این شهر را دانشگاهی است که کالون بنا نهاده و نیز در آنجا مؤسسات بزرگی از قبیل موزه و کتاب خانه عمومی و کارخانه های ساعت سازی و صنایع ظریفه و شیمیائی وجود دارد. شهر ژنو از جهت صفا و جودت هوا گردشگاه ملل خارجی است. جامعۀ ملل سابقاً در این شهر تشکیل میشد. کانتون ژنو را قریب 180000 تن سکنه است
دریاچۀ ژنو، نام دیگر دریاچۀ لمان در جنوب غربی سوئیس شمال آلپ های ساووآ و به زیبائی منظر شهره است. این دریاچه قریب 375 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و طول آن هفتاد کیلومتر و عرضش دوازده کیلومتر و عمق ژرفترین جای آن 330 متر است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژنوا
تصویر ژنوا
(پسرانه)
شنوا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژون
تصویر ژون
(دخترانه)
بت، صنم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژاو
تصویر ژاو
(پسرانه)
خالص و چکیده هر چیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آنو
تصویر آنو
(دخترانه)
در دین بابلی، نام خدای آسمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غنو
تصویر غنو
غنودن، مقابل بیداری، خواب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنو
تصویر بنو
خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنی
تصویر ژنی
استعداد، نبوغ، نابغه، بسیار باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنکو
تصویر ژنکو
درختی تناور و زینتی، بومی چین و ژاپن، با برگ های بادبزنی و میوه های زرد رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژند
تصویر ژند
ژنده، پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنو
تصویر شنو
شنیدن، پسوند متصل به واژه به معنای شنونده مثلاً پند شنو، نصیحت شنو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش، نیش سوزن، نیش حشرات گزنده مانند پشه و زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنو
تصویر صنو
هر یک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنو
تصویر دنو
نزدیک شدن، نزدیک بودن
فرهنگ فارسی عمید
(ژِ)
آبه آنتوان اژن. نام عالم کاتولیک فرانسوی. مولد منتلیمار بسال 1792 و وفات در جزایر هیر بسال 1849 م
لغت نامه دهخدا
(ژِ نِوْرْ)
نام گردنه ای است در آلپهای کوتین مابین بریانسن و سوز، دارای 1860 متر ارتفاع
لغت نامه دهخدا
کرانه آسمان، گروه مردمان بندی گردیدن، فروتنی، خواری نمودن، آشکار کردن، دشوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
خواب مقابل بیداری: چون یقینم که نگیردت همی خواب غنو من بی طاعت در طاعت تو چون غنوم. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انو
تصویر انو
پاسی از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنو
تصویر شنو
شنونده و دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنو
تصویر تنو
قوت و توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنو
تصویر خنو
دشنامگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنو
تصویر حنو
کج، خمیده، خمدار، کوهه زین، کژی، هم آوای سرو، جانب، کژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنو
تصویر چنو
مانند او مثل او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژون
تصویر ژون
بت صنم
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بادزندار از درختان درختی از رده بازدانگان که از دسته پیدازادان است و خود تیره ای جداگانه بنام تیره ژنکوها را به وجود آورده. این درخت بومی خاور دور است و بخصوص در چین درختان عظیمی از آن (تا ارتفاع 30 متر) دیده میشود. برگهایش شبیه به بادبزن اند. ژنکو جزو درختان زینتی است درخت معبد درخت چهل سکه شجره المعبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بادزندار از درختان فرانسوی ازدا نبوغ استعداد، نابغه داهیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنو
تصویر رنو
شاد، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنو
تصویر دنو
نزدیک شدن نزدیک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنو
تصویر بنو
غله درو کرده توده ساخته خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن، غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنو
تصویر فنو
ناشناس: مرد
فرهنگ لغت هوشیار