معنی غنو - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غنو
غنو
- غنو
- خواب مقابل بیداری: چون یقینم که نگیردت همی خواب غنو من بی طاعت در طاعت تو چون غنوم. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
بنو
- بنو
- غله درو کرده توده ساخته خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن، غله
فرهنگ لغت هوشیار