جدول جو
جدول جو

معنی ژنز - جستجوی لغت در جدول جو

ژنز
(ژُ)
جنز. ژان پل. نام ملاح و دریاداری از مردم اکس. مولد کیرک بان بسال 1747 و وفات در پاریس بسال 1792 میلادی وی در جنگ استقلال امریکا سمت امیرالبحری سفاین آن کشور را داشت
جنز. اینیگو. نام معماری انگلیسی. مولد سال 1573 در اسمیت فیلد و وفات بسال 1652 میلادی وی ملقب به ’لوپالادیو آنگله’ و اصلاً اسپانیایی است
جنز. ویلیام. نام مستشرق هندشناس انگلیسی. مولد لندن بسال 1746 و وفات در کلکته بسال 1794 م
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کنز
تصویر کنز
گنج، خزینۀ سیم و زر، پول های طلا و نقره یا جواهر که در جایی پنهان کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنز
تصویر طنز
شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب به صورت خنده آوری نمایش داده می شوند، طعنه، سرزنش
طنز زدن: طعنه زدن، مسخره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنی
تصویر ژنی
استعداد، نبوغ، نابغه، بسیار باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژند
تصویر ژند
ژنده، پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنز
تصویر عنز
بزماده، ماده بز، ماده آهو، آهوبرۀ ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنز
تصویر کنز
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کناز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش، نیش سوزن، نیش حشرات گزنده مانند پشه و زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنز
تصویر سنز
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، بوغنج، کبودان، سیاه تخمه، شونیز، سیسارون، سنیز، کرنج
فرهنگ فارسی عمید
(ژُ)
نام کرسی ولایت شارانت سفلی، دارای راه آهن و 3142 تن سکنه. محصولات عمده آنجا شراب و عرق و احجار ساختمانی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنز
تصویر قنز
خم کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تااین زمان تااین هنگام تاکنون: ... و سه کس را هنوز از حیات رمقی مانده بود. یا هنوز که هنوزاست (بود)، (تعبیر قیدی) تااین زمان که درآن هستیم: هنوز که هنوز بود آهو سر بند و نیمتنه کردی آن زمان خود رالله محض یادگار در صندوق نگه داشته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منز
تصویر منز
نا آرام: مرد، گهواره
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته گنج، گنجه بن و بیخ خوشه خرما آنجا که بدرخت چسبیده. گنج گنجینه. یا کنز مخفی. هویت احدیت است که مکنون در غیب است و هو بطن کل ما بطن
فرهنگ لغت هوشیار
بز ماده، هو بره ماده از پرندگان، کرکس ماده از پرندگان، پشته سیاه، آله ماده (آله عقاب)، روی بر گرداندن، بازوبین زدن، بیهوده (باطل)
فرهنگ لغت هوشیار
طعنه، افسوس کردن، آنچه دیده و شنیده از احوال نوخاستگان و حرکات ایشان و سخنان با طنز که میگفتند، باز راند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنز
تصویر جنز
کوخ خاته گلی و کوچک، پوشیدن، گرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بادزندار از درختان فرانسوی ازدا نبوغ استعداد، نابغه داهیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنز
تصویر لنز
عدسی، عدسی نازک و بسیار شفافی از جنس پلاستیک یا شیشه نشکن که برای اصلاح شکست نور مستقیماً روی کره چشم گذاشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنز
تصویر کنز
((کَ نْ))
گنج، اندوخته، جمع کنوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنز
تصویر طنز
((طَ))
ریشخند کردن، مسخره کردن، طعنه زدن، طعنه، ناز و کرشمه، عملی که جنبه های نادرست یا ناروای پدیده ای را مورد مسخره قرار می دهد و هدف آن اصلاح است. (اعم از شعر، نثر و نمایش)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژند
تصویر ژند
آتش زنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژند
تصویر ژند
((ژَ))
کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
((ژَ))
مخفف آژنگ، چین و چروک روی پوست بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
((ژَ نِ))
نیش سوزن، نیش حشرات گزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنی
تصویر ژنی
((ژِ))
نبوغ، نابغه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنز
تصویر طنز
Drollness, Humor, Satire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طنز
تصویر طنز
забавность , юмор , сатира
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طنز
تصویر طنز
Scherzhaftigkeit, Humor, (DE) Satire
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طنز
تصویر طنز
кумедність , гумор , сатира
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طنز
تصویر طنز
dowcipność, humor, (PL) satyra
دیکشنری فارسی به لهستانی