ویژگی کسی که چشم زخم به او رسیده، ویژگی آنکه از چشم بد آسیب دیده، چشم رسیده، چشم خورده، برای مثال شد چشم زده بهار باغش / زد باد تپانچه بر چراغش (نظامی۳ - ۵۱۵)
ویژگی کسی که چشم زخم به او رسیده، ویژگی آنکه از چشم بد آسیب دیده، چشم رسیده، چشم خورده، برای مِثال شد چشم زده بهار باغش / زد باد تپانچه بر چراغش (نظامی۳ - ۵۱۵)
که از سرما آفت دیده باشد: سرمازدگان را به ماه بهمن خفتانۀ خر خز و پرنیان است. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 72). و سرمازده را اندکی... اندر شراب صافی حل کنند و بدهند نافع باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج چشمی که سرمازده باشد، کاه گندم اندر آب پزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شب سرمازده ز گرمی ریخت صندلی با ترنج می آمیخت. نظامی
که از سرما آفت دیده باشد: سرمازدگان را به ماه بهمن خفتانۀ خر خز و پرنیان است. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 72). و سرمازده را اندکی... اندر شراب صافی حل کنند و بدهند نافع باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج چشمی که سرمازده باشد، کاه گندم اندر آب پزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شب سرمازده ز گرمی ریخت صندلی با ترنج می آمیخت. نظامی
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان در 24 هزارگزی مشرق ابهر و شش هزارگزی راه مالرو عمومی و در دامنۀ کوه واقع است. سردسیر است و زارعان قره تیه آن را زراعت میکنند و از خود سکنه ای ندارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان در 24 هزارگزی مشرق ابهر و شش هزارگزی راه مالرو عمومی و در دامنۀ کوه واقع است. سردسیر است و زارعان قره تیه آن را زراعت میکنند و از خود سکنه ای ندارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 360 هزارگزی شمال خاوری کیاسر واقع است. جنگل و کوهستانی است و 40 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه زارمرود. محصولش غلات، عسل، لبنیات، و ارزن. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن شال، کرباس و گلیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 360 هزارگزی شمال خاوری کیاسر واقع است. جنگل و کوهستانی است و 40 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه زارمرود. محصولش غلات، عسل، لبنیات، و ارزن. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن شال، کرباس و گلیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
آنکه گرما و حرارت سخت در وی اثر کرده باشد. (ناظم الاطباء) : مدعص، گرمازده. (منتهی الارب) : یعنی محروران بحران یرقان ظلم وگرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایۀ رأفت و ساحۀ معدلت او قرار گیرند. (سندبادنامه ص 6)
آنکه گرما و حرارت سخت در وی اثر کرده باشد. (ناظم الاطباء) : مدعص، گرمازده. (منتهی الارب) : یعنی محروران بحران یرقان ظلم وگرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایۀ رأفت و ساحۀ معدلت او قرار گیرند. (سندبادنامه ص 6)
آنکه سودا در مزاج او تأثیر کرده باشد. (آنندراج). دیوانه. (شرفنامۀ منیری) : سودازده با قمر نسازد صفرازده را شکر نسازد. نظامی. سودازده ای کز همه عالم بتو پیوست دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی. سعدی. ف تنه شاهد سودازدۀ باغ و بهار عاشق نغمۀ مرغان سحر بازآمد. سعدی. روزگاریست که سودازدۀ روی توام خوابگه نیست بجز خاک سر کوی توام. سعدی. در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز. حافظ. تابود نسخۀ عطری دل سودازده را از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم. حافظ. تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست دل سودازده از غصه دو نیم افتاده ست. حافظ
آنکه سودا در مزاج او تأثیر کرده باشد. (آنندراج). دیوانه. (شرفنامۀ منیری) : سودازده با قمر نسازد صفرازده را شکر نسازد. نظامی. سودازده ای کز همه عالم بتو پیوست دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی. سعدی. ف تنه شاهد سودازدۀ باغ و بهار عاشق نغمۀ مرغان سحر بازآمد. سعدی. روزگاریست که سودازدۀ روی توام خوابگه نیست بجز خاک سر کوی توام. سعدی. در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز. حافظ. تابود نسخۀ عطری دل سودازده را از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم. حافظ. تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست دل سودازده از غصه دو نیم افتاده ست. حافظ
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان در یکهزارگزی جنوب باختری لنگرود کنار راه فرعی لیلاکوه. جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 169 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان در یکهزارگزی جنوب باختری لنگرود کنار راه فرعی لیلاکوه. جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 169 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان که دارای 585 تن سکنه است. آب آن از شعبه سالارجو و سفیدرود و محصول عمده اش برنج، کنف، ابریشم و مرغابی است. دو بقعۀ متبرک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان که دارای 585 تن سکنه است. آب آن از شعبه سالارجو و سفیدرود و محصول عمده اش برنج، کنف، ابریشم و مرغابی است. دو بقعۀ متبرک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی
رد شده مردود شده: (توان خرید بصد جان زیار نیم نگاه متاع ناز درین چند روزه وازده است)، منفور در اجتماع مطرود: (هر دو آنها بدبخت و مانند یک چیز نخاله وازده و بیخود از جامعه آدمها رانده شده بودند)
رد شده مردود شده: (توان خرید بصد جان زیار نیم نگاه متاع ناز درین چند روزه وازده است)، منفور در اجتماع مطرود: (هر دو آنها بدبخت و مانند یک چیز نخاله وازده و بیخود از جامعه آدمها رانده شده بودند)