- چو
از آنجا که، وقتی که، برای مثال بخت و دولت چو پیشکار تواند / نصرت و فتح پیشیار تو باد (رودکی۱ - ۷۴) چنان که، همان گونه که، برای مثال بسوزم بر او تیره جان پدرش / چو کاووس را سوخت او بر پسرش (فردوسی - ۴/۲۰۶)
(حرف اضافه) مانند، مثل، برای مثال پارسایی چو تو پاکیزه دل پاک نهاد / بهتر آن است که با مردم بد ننشینی (حافظ - ۹۶۶) (حرف اضافه) قریب، نزدیک به، برای مثال سواران جنگی چو سیصدهزار / به جیحون همی کرد خواهد گذار (فردوسی - ۴/۷)
(حرف اضافه) مانند، مثل،
