- چهاریک
- یک بخش از چهار بخش چیزی، یک چهارم چیزی، یک چهارم، ربع
معنی چهاریک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک چهارم چیزی چارک
چهاریک، یک بخش از چهار بخش چیزی، یک چهارم چیزی، یک چهارم، ربع
منسوب به بهار
سرپوش و سرانداز زنان
عدد ترتیبی چهارده در مرتبه چهارده
عدد ۴۰۰، چهار بار صد
عدد صحیح بین سیزده و پانزده، «۱۴»
چهار گزین، خلفای اربعه، خلفای راشدین، چهار خلیفه. ابوبکربن ابی قحافه، عمربن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب
چهارطرف، چهارجانب، چهار سمت، جهات چهارگانه، کنایه از دنیا، نوعی پیچ گوشتی با سری متقاطع، کنایه از چهارراه میان بازار، محلی که چهار بازار از آن منشعب می شود، چهارراه، کنایه از همه جا، چهارضلعی، ویژگی شکم سیر و بسیار پر
شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده می شود
هر حیوانی که با چهارپا شامل دو دست و دو پا راه می رود، بیشتر به اسب، الاغ، قاطر و شتر اطلاق می شود
شکل هندسی که چهار خط مستقیم در چهار طرف آن باشد، مربع، مربع مستطیل، چهارضلعی
یک جزواز هزارجزو یک هزارم (1000، 1) : (وآنچه اورالله بعون ولطف پروردگارملکه شده است وطبیعت گشته دیگر ملوک روزگارو شاهان نامدار راهزاریک آن دست نداده است)
چهار عدد میخ که روی زمین یا دیوار به شکل مربع یا مستطیل بکوبند، نوعی شکنجه که چهاردست و پای کسی را به چهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند
((~. قُ))
فرهنگ فارسی معین
چهار سوره از قرآن مجید که هر کدام با کلمه قل شروع می شود و عبارت است از، قل هواللهاحد، قل اعوذ برب الفلق، قل اعوذ برب الناس، قل یا ایهاالکافرون
چهارجانب، شمال، جنوب، مشرق، مغرب، چهارراه، چهارراه میان بازار، چارسوق، چارسوک، دنیا، جهان
چهارپای. چارپا، هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالباً به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق می شود
چهار میخ فلزی یا چوبی که به شکل مربع بر زمین یا دیوارکوبیده شود و دست و پای محکوم را برای شکنجه به آن ببندند، کنایه از گرفتار و اسیر
چهار سورۀ قران که با کلمۀ قل شروع می شود و عبارت است از مثلاً اخلاص، فلق، ناس و کافرون
نوعی جامه با حاشیۀ زردوزی که پادشاهان ایران و توران بر تن می کردند
چهارپهلو
چهار تک خال، چهار ورق از ورق های گنجفه که بر آن ها نقش تک خال است. در بازی آس برنده است و بالاتر از ورق های دیگر است
نقشی شبیه چهاربرگ گل، جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل مثلاً گل بنفشه، پنیرک، کدو و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود
Fourthly
четвертый
viertens
четвертий
czwórty
quarto