جدول جو
جدول جو

معنی چاریک

چاریک
چهاریک، یک بخش از چهار بخش چیزی، یک چهارم چیزی، یک چهارم، ربع
تصویری از چاریک
تصویر چاریک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چاریک

چاریک

چاریک
چهاریک. یک حصه از چهار حصه هر چیز باشد. (برهان) (آنندراج). ربع. یک چهارم. یک قسمت از چهار قسمت هر چیز. یک بخش از چهار بخش هر چیز:
سه یک بود تا چاریک بهر شاه
قباد آمد و ده یک آورد راه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

چاریک

چاریک
ناحیه ای است مابین هرات و بلخ. (مرآت البلدان ج 4 ص 66)
لغت نامه دهخدا

باریک

باریک
نازک و لطیف چون کمر و لب کم عرض کم پهنا مقابل پهن. عریض، کم قطر کم حجم مقابل ضخیم کلفت، لاغر، نازک دقیق
فرهنگ لغت هوشیار

چالیک

چالیک
دو پارچه چوب که کودکان بدانها بازی مخصوصی کنند الک دو لک
چالیک
فرهنگ لغت هوشیار

تاریک

تاریک
نقیص روشن، تیرگی و ظلمت گردک آرایی (گردک حجله حجله زفاف) تیره تار مظلم ظلمانی مقابل روشن، سیاه، نا خردمند، گمراه، عاری از صفا پلید، بد کار سیاهکار، پیچیده مبهم مشکل
فرهنگ لغت هوشیار

چهاریک

چهاریک
یک بخش از چهار بخش چیزی، یک چهارم چیزی، یک چهارم، ربع
چهاریک
فرهنگ فارسی عمید

تاریک

تاریک
مقابلِ روشن، تیره و تار، کنایه از پیچیده، درهم، مبهم، مشکل، سیاه، کنایه از بد، کنایه از افسرده، اندوهگین، خشمگین، کنایه از گمراه و پلید
تاریک
فرهنگ فارسی عمید