گردکان. جوز. گوز. گردو. رجوع به گردو شود، مغز پسته و بادام و فندق و گردو یا تخمه. عفز، چهارمغز که خورده شود. عفاز، چهارمغز مأکول. (منتهی الارب). رجوع به چارمغز شود
گردکان. جوز. گوز. گردو. رجوع به گردو شود، مغز پسته و بادام و فندق و گردو یا تخمه. عَفز، چهارمغز که خورده شود. عَفاز، چهارمغز مأکول. (منتهی الارب). رجوع به چارمغز شود
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار به شکل مربع یا مربعمستطیل بکوبند و چهارگوشۀ چیزی را بدان ببندند. (فرهنگ فارسی معین). عراصیف، چهارمیخ چوب پالان، نوعی شکنجه، بدان سان که دو دست و پای کسی را از چهار جانب کشیده دارند و هر یک را به میخی ببندند خواه بر روی زمین و خواه بر دیوار: هیچ دانۀ مخالفت و خیانت به کشتن و شکنجه و چهارمیخ میماند. (بهاءالدین ولد) ، چهارعنصر، عمل لواط. (ناظم الاطباء). رجوع به چارمیخ شود. - به چهارمیخ کشیدن، شکنجه و آزار کردن. تعذیب کردن. به عقابین کشیدن. - چهارمیخ حیات، کنایه از عناصر چهارگانه است. (غیاث اللغات) (آنندراج). ، چهار باد شمال و جنوب و صبا و دبور. صبا بادی است که از جانب مشرق وزد و دبور بادی که از جانب مغرب وزد. (از غیاث اللغات)
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار به شکل مربع یا مربعمستطیل بکوبند و چهارگوشۀ چیزی را بدان ببندند. (فرهنگ فارسی معین). عراصیف، چهارمیخ چوب پالان، نوعی شکنجه، بدان سان که دو دست و پای کسی را از چهار جانب کشیده دارند و هر یک را به میخی ببندند خواه بر روی زمین و خواه بر دیوار: هیچ دانۀ مخالفت و خیانت به کشتن و شکنجه و چهارمیخ میماند. (بهاءالدین ولد) ، چهارعنصر، عمل لواط. (ناظم الاطباء). رجوع به چارمیخ شود. - به چهارمیخ کشیدن، شکنجه و آزار کردن. تعذیب کردن. به عقابین کشیدن. - چهارمیخ حیات، کنایه از عناصر چهارگانه است. (غیاث اللغات) (آنندراج). ، چهار باد شمال و جنوب و صبا و دبور. صبا بادی است که از جانب مشرق وزد و دبور بادی که از جانب مغرب وزد. (از غیاث اللغات)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. در 74هزارگزی شمال باختری مشهد و یک کیلومتری شمال شوسۀ مشهد به قوچان واقع است. جلگه ومعتدل است، 212 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، چغندر و سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. در 74هزارگزی شمال باختری مشهد و یک کیلومتری شمال شوسۀ مشهد به قوچان واقع است. جلگه ومعتدل است، 212 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، چغندر و سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چهارمغز. جوز را گویند که گردکان است. (برهان). تخم درختی است از قسم میوه به فارسی گردکان و به هندی اکهروت گویند. (آنندراج). جوز مغز فارسی که بهندش اکهروت نامند. (شرفنامۀ منیری). گردکان که چهارمغز دارد. جوز. گردو. گوز. خسف. جوز چارمغز. ضبر و ضبر، درخت چارمغز. لب ّ، چارمغز گردکان است. (منتهی الارب) ، مغز تخمۀ کدو و خربزه و هندوانه و خیار، مغز پسته و فندق و بادام و گردو. - دهن الجوز، روغن چارمغز. و رجوع به گردکان شود
چهارمغز. جوز را گویند که گردکان است. (برهان). تخم درختی است از قسم میوه به فارسی گردکان و به هندی اکهروت گویند. (آنندراج). جوز مغز فارسی که بهندش اکهروت نامند. (شرفنامۀ منیری). گردکان که چهارمغز دارد. جوز. گردو. گوز. خسف. جوز چارمغز. ضَبْر و ضَبِر، درخت چارمغز. لُب ّ، چارمغز گردکان است. (منتهی الارب) ، مغز تخمۀ کدو و خربزه و هندوانه و خیار، مغز پسته و فندق و بادام و گردو. - دهن الجوز، روغن چارمغز. و رجوع به گردکان شود